سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر می خواهید دوستان و برگزیدگان خدا باشید، به آن که به شما بدی می کند، نیکی کنید و از آن که به شما ستم می کند، درگذرید و بر آن که از شما روی می گرداند، سلام کنید . [عیسی علیه السلام]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 22

رهنمودهایی چند در انتخاب همسر

لزوم مشاوره در ازدواج ( قسمت بیست و یکم )

 

 

در قسمت قبل به عواملی که سبب از هم گسیختگی خانواده می شود پرداختیم. اینک در ادامه می خوانیم...

 

در زندگی زناشویی حالات متفاوتی وجود دارد. بعضی از خانواده ها در شرایط
مطلوبی به سر می برند و از زندگی زناشویی خود لذت می برند و از نظر روانی
شاد هستند؛ و بهترین زمان زندگی آنان وقتی است که زن و شوهر و بچه ها در
خانه دور هم جمع می شوند. برعکس خانواده هایی هستند که بدترین لحظات زندگی
آنها ساعاتی است که در خانه می گذرد و محیط خانه محل مشاجره وناسازگاری بین زن و شوهرو احتمالاً بچه هاست. وضعیتی بین دو حالت نیز با تفاوت هایی دیده می شود. در اینجا یک پرسش مطرح است:

 

چرا بعضی از خانواده هایی که خانه آنها محل جنگ و دعواست و در زندگی زناشویی ناشاد و ناراحتند، مبادرت به طلاق نمی کنند؟

 

خانواده هایی وجود دارند که یک عمر را با یکدیگر به حالت قهر و آشتی و ستیز می گذرانند، ولی حاضر به طلاق نیستند.یکی از علل تحمل این شرایط مشکلاتی است که پس از طلاق وجود دارد.
در جامعه ایرانی زن بیوه به عنوان کالای دست دوم محسوب می شود و خریدار
زیادی ندارد؛ وانگهی داوطلبان ازدواج زنان بیوه معمولاً از شرایط پایین
تری برخوردارند، در نتیجه بسیاری از زنان بیوه تا آخر عمر یا تنها می
مانند یا نمی توانند همسر مورد نظر خود را به دست بیاورند. مسئله دیگروضعیت بچه ها است.
مادر از نظر عاطفی حاضر به جدا شدن از فرزندانش نیست. پدر نیز به خاطر
تأمین هزینه زندگی بچه ها در کنار مادر مطلقه، حاضر به تحویل بچه به مادرش
نیست. مشکل دیگرتربیت بچه ها در کنار مادر خوانده یا پدرخوانده است که مشکلات زیاد عاطفی و تربیتی در پی دارد.

 

مسائل مطروحه بالا و مشکلات روانی و مالی دیگر موجب می شود که بسیاری از
زن و شوهرها با شرایط نامساعد زندگی خود بسازند و به طلاق تن در ندهند چون
در صورت طلاق، مشکلات و شرایط بدتری را خواهند داشت.

 

برای آن که زندگی زناشویی تداوم یابد، موارد زیر توصیه می شود:

 

1- برای آنکه بتوانید همسر مناسب انتخاب کنید و زندگی شاد و خوش خود را تا
پایان عمر حفظ نمایید، به خانواده هایی که در حوزه اقوام و دوستان شما از
زندگی شاد و خوبی برخوردارند، مراجعه نمایید و رمز انتخاب مناسب و توفیقات
زندگی زناشویی را از آنان بخواهید. مراجعه به چند خانواده و مقایسه عوامل
توفیق آنها ، راهنمایی برای شما در انتخاب همسر مناسب و ادامه زندگی شاد و
موفق خواهد بود.

 

2- به مردان و زنان مطلقه مراجعه نمایید و علل طلاق و شرایط بعد از طلاق
را از آنان بخواهید و پس از مقایسه از عواملی که شرایط طلاق و یا زندگی
بعد از آن را فراهم آورده، اجتناب کنید.

 

3- وضعیت خانواده هایی که بی سامان و آشفته اند ، ولی در شرایط نامساعد و
ناشادی ، زندگی زناشویی را تحمل می کنند بررسی نمایید و پس از کسب اطلاعات
مورد نظر ضمن کمک های لازم به آنان ، برای زندگی آینده خود با توجه به
اطلاعات مکتسبه ، با بینش و بصیرت برنامه ریزی نمایید. قبل از انتخاب همسر
، روزی را در نظر بیاورید که احتمال دارد برای جدایی در جاده پرخطر دادگاه
مدنی خاص طی طریق کنید و یا الزاماً در طول عمر زندگی ناشادی را تحمل
نمایید.

 

4- قبل از انتخاب همسر، خود را کاملاً بشناسید. این که در چه موقعیتی
هستید ، چه خصوصیاتی دارید، در چه خانواده ای بزرگ شده اید، شرایط سنی شما
چیست، از چه فرهنگی برخوردارید و ... . مسلماً همسر شما باید در زمینه های
مختلف هم وزن شما باشد. پس شناسایی او نیز در ابعاد مختلف ضرورت دارد. از
آن جا که انسان ها ، خواست ها و نیازهای درونی گوناگونی دارند و تا زمانی
که در پی شناخت نیازها و بررسی نقاط قوت و ضعف خود نباشند، با هر فردی در
برابر خود، حتی بهترین موجود روی زمین دچار مشکل خواهند شد ، بنابراین
شناخت خود، پیش از شناخت شریک زندگی یا هر کس دیگر ضرورت دارد. حل بحران
هویت ، یکی از اساسی ترین راهها برای گام نهادن در آغاز یک زندگی مشترک
است.

 

5- در آخرین لحظاتانتخاب همسر ، دستخوش احساسات نشوید و در صورت کوچکترین
احتمال عدم ناسازگاری و نامناسب بودن موضوع ، به مشاور خانواده مراجعه
نمایید و مطمئن باشید که او در انتخاب احسن به شما کمک خواهد نمود.

 

 

 چون مسئله ازدواج و انتخاب همسر از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، لذا
مراجعان زیادی برای حل مشکلات خود به مشاوران خانواده مراجعه می نمایند.
پرسش هایی چند در این زمینه مطرح است:

 

- آیا احمد برای همسری من مناسب است؟

 

- بین احمد و تقی و علی کدامیک را انتخاب کنم؟

 

- نسرین با این خصوصیات برای همسری من خوب است؟

 

- زهرا بسیار زیبا است ولی بداخلاق است؛ آیا او را به همسری انتخاب کنم؟

 

- من از نظر مالی فقیرم ولی لیسانس دارم، مریم ثروتمند و چند سال از من
بزرگتر است، می خواهم او را به همسری برگزینم . نظر شما چیست؟

 

- همسر اول من فوت کرده و از او دو فرزند دارم. دختر 18 ساله همسایه را به همسری انتخاب کنم یا خیر؟ پدرش به این امر راضی است.

 

- محمود و فاطمه یکدیگر را دوست دارند و تصمیم به ازدواج گرفته اند ، ولی
خویشاوندان آنها مخالفند . آنان از مشاور می خواهند آنان را در رفع این
مشکل کمک نماید.

 

مراجعان زیادی در انتخاب همسر مشکل دارند و نوع مشکل و شرایط هر یک از آنان با دیگری متفاوت است. مشاور در این میان چه باید بکند؟

 

 

اصول کلی زیر می تواند راهنمایی برای مشاوران در رابطه با کمک به مراجعان در امر انتخاب همسر باشد:

 

1- اصول کلی مشاوره در زمینه ایجاد رابطه ی حسنه و گوش دادن به مراجع و سایر فنون باید در مشاوره های خانواده نیز به کار گرفته شود.

 

2- در مورد کمک به مراجع در انتخاب همسر، باید وضعیت و شرایط هر یک از
طرفین ( زن و مرد ) در زمینه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ،
تحصیلات ، اقتصادی ، اخلاقی ، روانی ، شغل ، سن ، خصوصیات جسمانی و ژنتیک
بررسی و مقایسه شود.

 

چنانچه هماهنگی وجود داشت، ضمن بصیرت دادن به مراجع ، توصیه لازم به عمل آید.

 

3- معمولاً برای مشاوره در امر انتخاب یکی از طرفین، دختر یا پسر مراجعه
می کند. گاه لازم می شود که با طرفین مشاوره انجام شود؛ در این صورت پس از
رضایت مراجع، مشاوره با طرف مقابل نیز انجام گیرد.

 

4- آنچه در انتخاب همسر از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، موضوع خصوصیات
اخلاقی و روانی است. سایر عوامل عینی است و شناخت آن نیاز به زمان زیادی
ندارد. در مورد ویژگی های اخلاقی و روانی ، گاه ایجاب می کند که تست های
شخصیتی و رفتاری به کار برده شود. در این موارد در صورت رضایت مراجع ،
مشاور باید اقدام کند.

 

5- مواردی مشاهده می شود که اختلاف در یک زمینه خاص بسیار زیاد است: مثلاً
اختلاف سن طرفین. مشاور نباید فوری موضوع را غیر قابل بررسی و آن را
نامناسب اعلام کند ، بلکه باید موضوع از جهات مختلف بررسی گردد. گاه خود
مراجع به این نتیجه می رسد که این ازدواج مناسب نیست ؛ گاه نیز ممکن است
نظر مراجع تغییر کند و راه های جدیدی پیشنهاد گردد.

 

 

6- مراجعانی هستند که تصمیم به ازدواج گرفته اند و با بررسی های انجام شده
ازدواج آنان مناسب تشخیص داده شده است، ولی به علّت مشکلات مالی طفره می
روند و در انجام ازدواج تردید دارند. در این موارد مشاور می تواند با
بررسی های همه جانبه در رفع مشکل آنان بکوشد. یکی از این موارد حذف
تشریفات زاید و پر خرج عقد و عروسی و تهیه جهیزیه گرانبها و خریدهای بی
مورد است. مسئله دیگر مسکن و اشتغال می باشد که باید دراین زمینه بررسی
هایی انجام گیرد. گاه این مشکل با کوچ به شهرستان ها یا کاریابی، از سوی
مشاور قابل حل است. بنابراین باید مشاور و مراجع همه زمینه ها را بررسی
کنند، سپس به تصمیم گیری مناسب بپردازند.

 

7- دخترانی هستند که از بین چند نفر که تقریباً وضع مشابهی دارند، می
خواهند یکی را انتخاب کنند. مشاور باید عوامل مختلف مؤثر در ازدواج را در
هر یک با نظر مراجع بررسی و اولویت ها را مشخص نماید؛ و حتی می تواند با
امتیازبندی این عمل را دقیق تر انجام دهد تا بالاخره با نظر مراجع به
انتخاب احسن برسد. بدیهی است در نهایت تصمیم گیری به عهده مراجع خواهد
بود.

 

 

8- در انتخاب همسر مراجعانی وجود دارند که ثروت و زیبایی که ارضا کننده
سریعتری است؛ برای آنان درصدر عوامل قرار دارد و احتمال آن می رود که تحت
تأثیر آنها ، عوامل مهمتر را نادیده بگیرند. در این موارد مشاور باید آنان
را به اهمیت عوامل دیگر توجه دهد و متذکر گردد که زیبایی و ثروت مهم است؛
ولی آنچه از آن مهمتر است، عوامل فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و تحصیلات و در
مجموع توجه به کلیه این عوامل است نه صرفاً دو عامل مذکور.

 

9- مراجعانی که به علت فوت همسر اول ، قصد ازدواج با همسر دوم دارند ؛ که
این دو حالت دارد: گاه مراجع مرد است و می خواهد زن بگیرد و گاه مراجع زن
است که به علت فوت همسر یا مطلقه شدن می خواهد شوهر کند. در هر دو حالت
مشاور باید آنان را توجه دهد که شرایط آنان در ازدواج دوم با شرایط ازدواج
اول متفاوت است. داشتن فرزند و یا بالا رفتن سن و در مورد زنان مسئله
بیوگی ، خود وضعیت جدیدی برای آنان ایجاد کرده است که باید بدان توجه کنند
و در انتخاب، سهل تر عمل نمایند. شاید ازدواج این گونه زن و مرد (
خواستگار ازدواج دوم ) در صورت هماهنگی شرایط دیگر، مشکلات کمتری داشته
باشد.

 

10- مردانی هستند که با وجود داشتن زن، قصد ازدواج دوم دارند. چنین
ازدواجی در مورد بعضی از مردان نظیر موردی که زن اول آنان عقیم یا مشکلات
فیزیولوژیکی و مشابه آن دارد، ممکن است با رضایت زن اول قابل توجیه باشد.
به هر حال مشاور باید موضوع را بررسی کند و چنانچه انجام امر از روی
بوالهوسی باشد، جوانب امر از نظر شرایط بعدی با مراجع در میان گذاشته شود
و دو حالت زندگی با زن موجود و زندگی با دو زن در طول عمر مقایسه گردد؛ چه
بسا مراجع از قصد خود منصرف شود. در حالی که هوس او بر نظر مشاور بچربد و
اقدام به ازدواج دوم نماید؛ بر مشاور است که در شکست های بعد نیز در جهت
مناسب او را راهنمایی کند. مشاور باید متذکر گردد با این که در شرع مقدس
اسلام به ملاحظات اجتماعی تعّدد زوجات جایز است ، ولی در فرهنگ ایرانی
دارای مقبولیت اجتماعی نیست. از این رو در نظر گرفتن شرایط فرهنگی و تبعیت
از آن از اصولی است که مشاور باید آن را مورد توجه قرار دهد.

 

11- مشاوران باید توجه داشته باشند که کمک به امر ازدواج و پیوند زناشویی
مناسب، از ثواب عظیمی برخوردار است. بنابراین باید در این مورد بیش از هر
عملی تلاش نمایند، وقت صرف کنند، حوصله به خرج دهند تا مرد و زنی را به
پیوند زناشویی شایسته ای برسانند. در مورد ثواب و اجر اخروی کمک به امر
زناشویی ، به ذکر حدیث زیر از نبی اکرم (ص) مبادرت می گردد:

 

هر کس مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم نماید، خداوند او را با زنان بهشتی
تزویج می فرماید و به هر قدمی که برداشته و به هر کلمه ای که در این مورد
بیان داشته است، پروردگار عالم ، پاداش یک سال عبادت را برای وی مرحمت می
فرماید.

h2>گردآوری: زهره پری نوش

  ادامه دارد ...

 

در قسمت بعد به اهمیت مشاور در انتخاب همسر ایده آل می پردازیم.

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:50 عصر | نظرات دیگران()

    توصیه ها و شرایط مشاور در امر ازدواج

    لزوم مشاوره در ازدواج ( قسمت بیست و سوم )

    توصیه ها و شرایط مشاور در امر ازدواج

    در قسمت قبل به 

    اهمیت مشاور برای انتخاب همسر ایده آل  پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم...

    مشاوره
    در هر امری ضروری است ولی در مورد ازدواج به علّت اهمیت موضوع ضرورت
    بیشتری دارد. به همین علت کمتر کسی بدون مشورت با دیگران به 

    انتخاب همسر  و پیوند زناشویی مبادرت می کند. در این مورد آنچه اهمیت دارد انتخاب مشاور است. اکثر جوانانی که قصد ازدواج دارند 
    برای مشورت در انتخاب همسر و تشکیل خانواده به پدر، مادر، مادر بزرگ،
    پدربزرگ، عمه، عمو، خاله و دایی روی می آورند؛ خواه این افراد صلاحیت این
    کار را داشته باشند یا خیر و مهمتر این که گاه مسئله ازدواج به اجبار و
    تحمیل انجام می شود. پدری که دنیا را در پول می بیند، همسری را توصیه می
    کند که پولدار باشد و گاه اصرار او به انداره ای است که با استفاده از
    روابط عاطفی ، نظرش را به فرزندش تحمیل می کند. مادری که به خواهرزاده اش
    قول ازدواج برای پسرش داده از عاطفه مادری خود برای انجام ازدواج از هر
    شرایطی استفاده می کند و بعداً که زناشویی به ناسازگاری و اوقات تلخی
    منتهی شد، به نصیحت می پردازد و تقصیر را به گردن این و آن می اندازد. عمه
    که پیر دختر همسایه را از دیدگاه خود مناسب تشخیص می دهد، به پسر جوان
    برادرش توصیه و اصرار می کند که این دختر همسایه موقر و خوش اخلاق است و
    استدلال می کند که من و شوهرم بیست سال تفاوت سن داریم و خیلی هم خوشبختیم
    و از زندگی خود راضی هستیم. اینها نمونه ای از مشورت های ازدواج است که به
    هیچ وجه مناسب نیست. حال سؤال این است کهبرای ازدواج باید با چه کسی مشورت کرد؟ به عبارت دیگر مشاور در امر ازدواج چه شرایطی باید داشته باشد؟

    شرایط مشاور ازدواج 

    مشاور ازدواج باید از دو ویژگی برخوردار باشد:

    ویژگی خلقی و شرایط علمی و تخصصی.
    مشاور ازدواج از نظر علمی باید حداقل لیسانس و دارای تحصیلات تخصصی مشاوره
    باشد و در دوره فوق لیسانس واحدهای درسی ویژه مشاوره خانواده را طی کرده و
    در این زمینه کارآموزی و تجربه لازم کسب کرده باشد. سن در مشاور ازدواج از
    اهمیت خاصی برخوردار است و بهتر است ازدواج را تجربه کرده و متأهل باشد.
    از نظر خصوصیات خلقی علاوه بر خصوصیات عمومی مشاوره ، مسئله رازداری و
    ثبات عاطفی نقش مهمتری به عهده دارد.بنابراین مشاوران ازدواج و
    خانواده علاوه بر تخصص و ویژگی های شخصی بهتر است سن بالاتری داشته باشند
    و متأهل و رازدار و از نظر روانی متعادل و از نظر عاطفی با ثبات باشند.

    توصیه مشاوران در روابط زوجین

    برای آنکه زندگی زناشویی از شادی و نشاط لازم برخوردار باشد ، زن در برابر شوهر باید اصولی را رعایت کند.

    در توصیه های زیر طرف خطاب زن خانواده است:
    توصیه ها و شرایط مشاور در امر ازدواج

    1-
    در کلیه موارد معیشت اعم از تملک و درآمد و غیره از کلمه " ما" استفاده
    نمایید نه من و تو. پس از عقد ، زندگی مشترک شروع شده و دیگر من و تو مطرح
    نیست.

    2- در مقابل شوهر خود هر چند حق با شما باشد ، لجبازی و اصرار نکنید.

    3- شوهر خود را بخصوص در مقابل بستگانش تحقیر نکنید و از تعریف و تمجید بستگان خود در مقابل آنان پرهیز نمایید.

    4- از 

    مخالفت و مشاجره  با شوهر خود بپرهیزید.

    5- چنانچه کمک هایی از طرف بستگان شما به شوهرتان شده، آنها را به رخ او نکشید.

    6- با دوستان و آشنایان شوهرتان در معاشرت ها بیش از حد معمول گرم نگیرید.

    7- شوهر خود را در معاشرت با اقوامش محدود نکنید.

    8- در رفت و آمد و معاشرت با بستگان شوهر خود پیشقدم باشید.

    9- به بستگان نزدیک شوهر خود ( مادر شوهر، پدرشوهر، برادر شوهر، خواهرشوهر و ...) بیش از خویشاوندان دیگر احترام بگذارید.

    10- زحماتی که برای پذیرایی خویشاوندان شوهر خود متحمل می شوید ، به رخ شوهر خود نکشید.

    11- چنانچه درآمدی دارید و برای زندگی هزینه می کنید، آن را بازگو نکنید.

    12- از مردان دیگر نزد شوهرتان تمجید نکنید. هیچ مردی را بر شوهرتان ترجیح ندهید و در گفتار این موضوع را رعایت کنید.

    13- برای انجام در خواست های خود با شوهرتان با خشونت و آمرانه برخورد ننمایید.

    14- برای برآوردن نیازمندی های خود از نظر مادی و غیرمادی ، امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت فشار نگذارید.

    15- خود را برای شوهرتان بیارایید و بهترین و تمیزترین لباس خود را در مقابل وی بپوشید.

    16- در مقابل شوهر خود با حالت افسرده و اخمو حاضر نشوید. او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شاد و خندان استقبال کنید.

    17-
    پس از مراجعت شوهر خود به خانه کارهای خود را حتی الامکان کنار بگذارید و
    در حضور او بنشینید و با سخنان خوشایند و با گرمی از او پذیرایی کنید.

    18- در موقع خروج از خانه او را بدرقه کنید و با گرمی با او خداحافظی کنید.

    رفتار شوهر در قبال زن 

    همان طور که 

    زن در قبال شوهر وظایفی دارد،  شوهر نیز در برابر زن باید اصولی را رعایت کند تا زندگی مشترک آنان از نشاط و وقت خوش برخوردار باشد.
    توصیه ها و شرایط مشاور در امر ازدواج
    در این قسمت طرف خطاب ، شوهر است و توصیه های زیر از مواردی است که باید مورد توجه و عمل او قرار گیرد:

    1- در مقابل همسرِ خود ، گرفتاری های روزانه و حوادث تلخ زندگی را با اخم و حالت عبوس مطرح نکنید.

    2-
    "هدیه" مهر و محبت را زیاد می کند؛ به مناسبت های مختلف برای همسر خود
    هدیه ای ، ولو کوچک خریداری و با حالت شاد و خندان به او تقدیم کنید.

    3- چنانچه کم و کسری در خدمات خانه وجود دارد، با کمال محبت و خوشرویی تذکر دهید. اخم و خشونت زندگی زناشویی را به تباهی می کشاند.

    4- در حضور همسر خود به هیچ وجه از زنان دیگر تمجید نکنید.

    5- به بستگان همسر خود مانند پدر، مادر و سایر اقوام خود احترام بگذارید و برای دعوت آنان به خانه ، قبل از همسر خود اقدام کنید.

    6- هرگز از معاشرت همسر خود با بستگان و خویشاوندانش جلوگیری نکنید و در معاشرت و دید و بازدید با بستگانش پیشقدم باشید.

    7- در حضور همسر ، با بستگان خود درگوشی سخن نگویید و نجوا نکنید.

    8-
    همسر خود را هیچ گاه، بخصوص نزد بستگانش سرزنش و تحقیر نکنید. توهین و بی
    احترامی به همسر، از صفا و صمیمت در زندگی زناشویی می کاهد.

    9-
    هیچ گاه خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید. سعی کنید " من " و " تو" در
    زندگی نباشد. کلمه " ما" زندگی را گرم و لذتبخش می کند.

    10- وقتی 

    همسر  شما عصبانی است؛ او را با مهر و محبت آرام کنید.

    11- با همسر خود هیچ گاه لجاجت و مشاجره نکنید.

    12-
    سعی کنید برای گردش و مهمانی رفتن همراه زن و فرزندان وقت بگذارید و
    پیشنهاد همسر خود را در این مورد به علت کار و خستگی رد نکنید.

    13- امتیازات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فامیل خود را در صورتی که با همسر شما فاصله دارد، مطرح نکنید.

    14- کارهای همسر خود را تحسین کنید. تمجید و ستایش زن، کلید کامیابی در زندگی زناشویی است.

    15- در قبال همسر خود در امور مختلف قدرت نمایی نکنید.

    16- هیچ گاه زحمات و هزینه هایی که برای پذیرایی خویشاوندان همسر خود تقبل می کنید، بر زبان نیاورید و بر او منت نگذارید.

    17- همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید.

    18- در مقابل همسر خود شاد و خندان باشید.

     توصیه مشاوران به مراجعان در آستانه ازدواج 

    دختر
    و پسر دم بخت برای آنکه از نعمت ازدواج مناسب برخوردار گردند، باید اصولی
    را رعایت کنند. بخشی از مواردی که توسط مشاوران خانواده توصیه می شود، به
    شرح زیر است:

    1- در انتخاب همسر عجله و شتاب نکنید. این امر را با بررسی و تحقیق انجام دهید.

    2- در همسر گزینی وسواس زیاد نداشته باشید. سعی کنید با دید اغماض عوامل مختلف را بررسی و تصمیم گیری نمایید.

    3- چنانچه پدر و مادر و خانواده های زوجین سختگیری می کنند، برای متقاعد کردن آنان از مشاور خانواده استفاده کنید.

    4- از ازدواج تحمیلی خودداری کنید.

    توصیه ها و شرایط مشاور در امر ازدواج

    5- مراسم ازدواج را در ایام مبارک و چه بهتر که در روزهای تولد معصومین( ع ) انجام دهید و نیت خود را در ازدواج خالص کنید.

    6-
    در انتخاب همسر پس از بررسی معیارهای طرف مقابل ، وضعیت خود را با آن
    مقایسه کنید و در صورت هماهنگی تصمیم گیری نمایید. بدون توجه به شرایط خود
    انتخاب ایده آلی ننمایید.

    7- در انتخاب همسر از پدر، مادر و
    خویشاوندان نظرخواهی کنید؛ ولی مواظب باشید که به علت عدم تخصص ممکن است
    نظر آنان تحت تأثیر معیارهای خاص، مناسب نباشد. حتماً با یک مشاور واجد
    شرایط در این زمینه مشورت کنید.

    8- برای شناخت همسر از هر دو روش
    مستقیم و غیرمستقیم استفاده نمایید و حتماً قبل از خواستگاری به طور
    مستقیم از طریق مشاهده و گفت و شنود او را شناسایی کنید.

    9- در انجام ازدواج، مراحل مختلف آن را ضمن پرهیز از هزینه های بی مورد و هرگونه اسراف انجام دهید.

    10-
    در مورد مهریه، مراسم ازدواج و جهیزیه سختگیری نکنید؛ تا وضعی پیش نیاید
    که این امور مانع ازدواج شود و یا طرفین را به زحمت اندازد.

    11-
    چون ازدواج یک قرارداد زندگی مشترک است ، بنابراین طرفین ازدواج باید
    هرگونه شرایطی را که در این قرارداد لازم می دانند در عقد نامه ذکر کنند و
    در این مورد قبلاً توافق نمایند.

    12- چون مسائل مربوط به ازدواج
    بسیار حساس و دقیق است و دانستن آنها در تشکیل زندگی شاد و سعادتمند نقش
    مؤثری دارد؛ لذا شرکت دختران و پسران در کلاس های توجیهی قبل از ازدواج
    ضرورت دارد.

    13- برنامه های دوره آموزشی خانواده، قبل ازدواج باید
    دختر و پسر را با هدف ها، وظایف و حقوق زندگی مشترک زناشویی آشنا سازد.
    بنابراین لازم است چنین برنامه هایی حداقل به صورت فوق برنامه و حتی در
    برنامه های دبیرستان و دانشگاه گنجانده شود.

    14- در ازدواج علاوه
    بر همسر، شناخت بستگان و خویشاوندان وی نیز ضرورت دارد؛ بنابراین وضعیت
    اقوام و دوستان و بخصوص بستگان نزدیک را در همسر گزینی ( تعداد خواهر و
    برادر) نباید نادیده گرفت.

    15- سعی کنید صرفاً تحت تأثیر یک عامل شاخص و برجسته و گول زننده تصمیم گیری ننمایید. در این مورد با توجه به همه عوامل اقدام کنید.

    منبع : مشاوره در آستانه ازدواج - تالیف سید مهدی حسینی بیرجندی

    گردآوری: زهره پری نوش

    ادامه دارد ...

    در قسمت بعد به مطلب صدای مشاور در رابطه با مشاوره خانواده می پردازیم.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:44 عصر | نظرات دیگران()

    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

    لزوم مشاوره در ازدواج ( قسمت نوزدهم )

     

    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

    در قسمت قبل به 

    هدف های انحرافی ازدواج  پرداختیم. اینک در ادامه می خوانیم ...

     

    راهنمایی و مشاوره برای انتخاب همسر مناسب

    برای آن که معیارهای مناسبی برای انتخاب همسر در دست باشد ، به پاره ای از ویژگی های یک همسر شایسته اشاره می شود:

     

     خصوصیات شوهر  شایسته1- دیانت و تقوی:شوهری
    که متدین و با تقوی باشد، حقوق همسرش را حفظ می کند و هیچ گاه در پی هوس
    های نامشروع  نیست، به او احترام می گذارد و از هرگونه ستم احتراز ( دوری
    ) می کند.

    امام باقر(ع) می فرمایند: " شایستگی داماد در تقوا و دیانت و امانت او
    نهفته است؛ هر کس واجد این شرایط باشد درخواست وی را بپذیرید."

    2- حسن خلق:یکی از ویژگی های شوهر شایسته آن است که از نظراخلاقی مهربان، خوشرو و نسبت به همسرش دوستی مخلص باشد.

    حضرت رسول ( ص ) می فرمایند : هرگاه فردی به خواستگاری دخترتان آمد که از
    نظر دین و اخلاق شما را راضی می کرد دخترتان را به ازدواج او در آورید.

    3- فعّال و تلاشگر: شوهر باید برای تأمین نیازمندی های
    مادی و معنوی خانواده اش کوشش و فعالیت نماید. بدترین شوهر کسی است که در
    خانه بنشیند و همسرش را برای تهیه مایحتاج خانه به کار وا دارد.

    4- عفّت زبان :

    بیان ، یکی از عوامل تشکیل دهنده شخصیت است. کسی
    که در گفتار با کلمات توهین آمیز و فحش و ناسزا دیگران را بیازارد، عفت
    زبان ندارد. چنین فردی قبل از هر کس همسرش را مورد حمله قرار می دهد و در
    برابر هر چیزی که مطابق میلش نباشد به ناسزاگویی می پردازد. بنابراین ،
    داشتن عفت زبان یکی از خصوصیات یک شوهر شایسته است.
    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

    5- سخاوت :

    فردی که خِسّت و بخل را بر خود و دیگران روا دارد ،
    شوهر خوبی نخواهد بود. بخشش و فراهم کردن رفاه و توسعه دادن به زندگی
    خانواده از طریق مال حلال و دست و دل باز بودن، از خصوصیات یک شوهر خوب
    است. تهیه هدیه و کادو برای همسر از اعمالی است که یک شوهر شایسته به مناسبت های مختلف انجام می دهد.

    6- مهمان نوازی :

    مردی که نان خانه اش را کسی ندیده و
    درِ منزلش را به روی دوستان و اقوام ببندد، همسر خوبی نخواهد بود. این مرد
    باید بداند همسرش که در خانه پدر و مادر بزرگ شده و با خویشاوندانش معاشرت
    و رفت و آمد داشته ، نمی تواند با آنان قطع رابطه کند. بنابراین مهمان
    نوازی و معاشرت با خویشاوندان از صفات یک شوهر خوب است.

    7- آراستگی :

    همانطور که شوهر متوقع است  همسرش آراسته باشد ،
    خودش نیز باید به وضع ظاهرش برسد و از نظر لباس و نظافت دقت کافی بنماید.
    خیلی از مردان به وضع ظاهر خود توجه ندارند و همیشه مورد انتقاد و اعتراض
    همسر خود قرار می گیرند.

    8- امین بودن :

    مرد باید از هرگونه پنهان کاری  یا عدم صداقت با
    همسرش بری باشد؛ زن ، امین او و او ، امین زن باشد. در این صورت است که
    زندگی ، سعادت و خوشبختی را به دنبال خواهد داشت.

    9- اصالت و نجابت خانوادگی :

    از ویژگی هایی که در شوهر اهمیت خاص دارد ، یکیوراثت و دیگریمحیط است که اصالت خانوادگی هر دو را در بر دارد. بنابراین دختران باید در نظر
    داشته باشند فردی را به شوهری برگزینند که از یک خانواده نجیب و خوشنام
    بوده و در یک محیط خانوادگی سالم بزرگ شده باشد.
    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

    10- عاقل و خردمند :

    یکی از ویژگی های شوهر شایسته ، داشتن هوش و
    ذکاوت کافی و تخصص است. چنین شوهری آموزش لازم برای اشتغال به کسب حلال را
    دیده؛ و هر اندازه علم و کمالش بیشتر، و هوش  و درایتش زیادتر باشد ، شایسته تر خواهد بود.خلاصه می توان گفت کهزن باید از ازدواج با مردی که دارای ضد ارزش های زیر است، خودداری کند.

    1- شرابخوار ؛

    2- بد اخلاق ؛

    3- بد چشم و بی بند و بار؛

    4- بدبین ("سوء ظن" ،  نه "غیرت") ؛

    5- خسیس ؛

    6- بدون احساس مسئولیت ؛

    7- تنبل؛

    8- سفیه و ناهنجار؛

    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

     

    خصوصیات زن شایسته

    1- هماهنگی با شوهر

    برای حفظ هر نظامی هماهنگی ضروری است.
    بنابراین چنانچه زن با شوهر هماهنگی نداشته باشد و از او تبعیت ننماید ،
    نظام خانواده به هم خواهد خورد. بدیهی است هماهنگی زن با شوهر در اموری
    است که خارج از منطق و وظیفه نباشد ، و متقابلاً شوهر نیز باید در این
    هماهنگی، مقابله به مثل نماید.

    2- تمکین و تأمین نیاز جنسی :

    یکی از انگیزه های مهم در ازدواج نیاز جنسی است که ضرورت دارد طرفین در ارضای این نیاز اقدام کنند.3- زینت و آرایش برای شوهر :زن
    باید برای جلب توجه شوهر به نظافت و آرایش خود برسد و لباس آراسته بپوشد.
    انجام این امر به قدری مهم است که در بعضی از موارد به از هم پاشیدگی اساس
    خانواده می انجامد. در اینجا لازم به یادآوری است که هیچ شوهری از زنی که
    برای دیگران خودآرایی و خودنمایی کند، خوشش نمی آید.

    4- داشتن پوشش مناسب

    : زنان باید بدن خود را از نامحرم
    بپوشانند. یکی از عللی که در غرب بنیان خانواده  را سست کرده و از هم
    گسیخته ، خودنمایی زنان با بدن های عریان است. مردان ایرانی ،حتی افراد بی
    بند و بار و به اصطلاح متجدد، زنی را که با اندام بدون پوشش و لباس های
    کوتاه و تنگ در برابر نامحرم ظاهر شود، برای همسری نمی پسندند.

    5- داشتن جمال و کمال :

    زن باید از نظر فیزیکی سالم ، و از نظر
    زیبایی مورد پسند همسرش قرار گیرد. همسر زیبا و سالم با داشتن خصوصیات
    خلقی مناسب و سایر شایستگی ها، نعمتی است که مافوق آن متصور نیست.6- اصالت خانوادگی : چونوراثت و تربیت اساس رفتار انسان را تشکیل می دهد ، بنابراین منظور از اصالت خانوادگی آن
    است که دختر در خانواده ای مؤمن و با فرهنگ تربیت شده و از نظر وراثت نیز
    زمینه داشته باشد ؛ در این صورت متخلق به اخلاق حسنه خواهد بود.

    7- عاقل و خردمند :

    زنی که یک عمر با مردی مصاحبت دارد، باید
    باهوش و خردمند باشد. عقل و خرد از ویژگی های  زن شایسته است.امیرالمومنین
    علی (ع) فرمود: از ازدواج با زنی که کم خرد است خودداری کنید. زیرا مصاحبت
    او گرفتاری سختی است و فرزندان او ضایع و مهمل خواهند بود.در توضیح این
    مطلب باید گفت چون وراثت در میزان هوش مؤثر
    است بنابراین احتمال کم هوشی در کودکان با والدین کودن و کم هوش زیادتر
    است. وانگهی زن بی سواد یا کم سواد قادر به رفع نیازهای خانوادگی و به
    ویژه مسائل تربیتی فرزندان  نخواهد بود.

    8- دیانت و تقوی و حسن خلق :

    همانطور که دیانت و تقوی و حُسن خلق از معیارهای شوهر  شایسته است، برای زن نیز از جمله حسنات و ضوابط شایستگی به شمار می رود.
    یک همسر مناسب چه خصوصیاتی دارد؟

    بنابراین از ازدواج با زنی که واجد ضد ارزش های زیر باشد، باید خودداری کرد:

    1- بی بند و بار؛

    2- بی حجاب؛

    3- بد اخلاق و عبوس؛

    4- بی عفت؛

    5- سفیه و ناهنجار؛

    6- خودپسند و از خود راضی؛

    7- کینه توز؛

    8- لجباز و ناسازگار؛

    9- بد زبان و درشت گفتار.

     

    منبع : مشاوره در آستانه ازدواج - تالیف سید مهدی حسینی بیرجندی

    گردآوری: زهره پری نوش

     

    ادامه دارد...

    در قسمت بعد به 

    عواملی که سبب از هم گسیختگی خانواده  می شود می پردازیم.

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:43 عصر | نظرات دیگران()

    انتخابی عاشقانه اما قرآنی

    زیبائی همسر، شرط مهم اما نه ضروری

    انتخاب

    در بحث در مورد معیار های قران در رابطه با انتخاب همسر و در ادامه مقاله سایه به سایه با توام قرآن به این مسئله طبیعی نیز اشاره می کند که انسان ها موجوداتی هستند که
    زیبایی را می پسندند و بدان گرایش دارند. زیبایی خواهی و زیبارویی جویی از
    امور طبیعی و غریزی بشر است. قرآن با شناخت مساله علاقه ها و گرایش های
    بشر به این نکته اشاره می کند که زیبایی هر چند ملاک و معیاری مهم در
    انتخاب همسر است ولی نباید زندگی خود را تحت الشعاع آن قرار داد. البته به
    نظر می رسد که اصل زیبایی در آیات انکار نشده و از مردان و زنان خواسته
    شده که همسری انتخاب کنند که از نظر ایشان زیبا باشد.

     

    در
    حقیقت اصل زیبایی هرگز مورد انکار قرآن و آیات آن قرار نگرفته و نوعی خلط
    و اشتباه در این جا پیش آمده است؛ زیرا آن چه از آیات فهمیده می شود این
    است که انسان هر گاه میان زیبارو و زیبارویان شگفت انگیز قرار گرفت می
    بایست در این جا ملاک و معیار را ایمان قرار دهد. اصل آن است که شخص همسری
    زیبارو از نظر خویش برگزیند ولی هرگاه همسری را یافت که زیبایی شگفت
    انگیزی دارد ولی کافر و مشرک و یا انسانی غیرمتعادل اخلاقی و فکری است
    باید زیبارو را برگزیند و زیبارویان شگفت انگیز را به کناری نهد. (بقره
    آیه 221)

    انسان هر گاه میان زیبارو و زیبارویان شگفت انگیز قرار گرفت می بایست در این جا ملاک و معیار را ایمان قرار دهد.

    پس
    می توان گفت که در تحلیل قرآن هرگز از شخص خواسته نشده که همسری زشت از
    نظر خود را به همسری برگزیند هر چند که مؤمن باشد؛ بلکه از وی خواسته شده
    که هرگاه میان دو شخص زیبای مومن و زیباروی شگفت انگیز غیرمومن قرار گرفت،
    زیباروی مومن را برگزیند. به سخن دیگر از آن جایی که مردان و زنان زیباروی
    شگفت انگیز به ویژه زنان شگفت انگیز، دل و ایمان مردان را می ربایند و
    ممکن است شخص، کنترل و مهار خویش را از دست دهد، لذا از مردان خواسته شده
    که خود را کنترل کنند و چشم از این زیبارویان شگفت انگیز فرو بندند و به
    همان زنان مومن زیباروی بسنده نمایند.

    انتخاب

    به
    هر حال انسان به طور طبیعی گرایش به زیبایی دارد و هر کسی برای ازدواج
    باید همسری برگزیند که از نظر وی زیبا باشد هر چند که از نظر خیلی ها زیبا
    جلوه نکند با اینکه در تعریف علمی زیبایی به مساله سازواری و همانندی میان
    اجزا اشاره می شود ولی هر کسی دقیقاً همان چیز را زیبا نمی داند که دیگری
    می داند. به سخن دیگر زیبایی امری نسبی است و انسان می بایست دست کم
    زیبایی را ازنظر خود حل کند و شخصی را انتخاب کند که این معیار را داشته
    باشد. حال اگر زیبارویان شگفت انگیزی را نیز با دیگر معیارها چون ایمان
    یافت چه بهتر که با آنان ازدواج کند.

     

    معیارهای یک همسر نیکو و شایسته از نظر قرآن

    قرآن برای همسری که بتوان وی را خیر و نیکو دانست معیارهایی را بیان می کند. یکی از مهم ترین این معیارها غیر از حسن و زیبارویی (بقره آیه 221و احزاب آیه 52) ایمان به خدا (بقره
    آیه 221 و تحریم آیه 5) است؛ زیرا انسان بی ایمان، باوری به رفتارهای
    اخلاقی و شئونات زناشویی نخواهد داشت و چون به قیامت و حساب و کتاب عقیده
    ندارد ممکن است به شوهر خیانت کند و با دیگری جمع شود. و لذا هم در زندگی
    خصوصی و هم در زندگی اجتماعی و تربیت فرزندان بر پایه اصول ایمانی خیانت
    می کند و زندگی خانوادگی را به تباهی می کشاند. معیار دیگری که قرآن در
    همسران به عنوان خیر مطرح می کند اطاعت از فرمان های خداوند است. (تحریم آیه 5)

    همسری
    که مطیع فرمان های الهی است در حقیقت کاری برخلاف اصول اخلاقی و هنجاری
    انجام نمی دهد و در مسیر تکاملی حرکت می کند. تسلیم در برابر خدا و نیز
    شوهر (تحریم آیه 5)

     از ملاک های همسر نیکو و خیر است. زنی
    که در برابر شوهر تسلیم است می تواند زندگی خوبی را فراهم آورد؛ زیرا در
    هر مجموعه ای یکی می بایست رهبر و دیگری فرمانبر باشد وگرنه همواره تضاد
    رفتاری پیش خواهد آمد و هر کسی راهی را می رود که مخالف دیگری است و در
    نتیجه آرامش از خانه و زندگی سلب می شود. دوشیزه بودن از ملاک های همسر
    برتر و نیکو است. (تحریم آیه 5) از این رو در بهشت به مردان بشارت داده می
    شود که با زنان و حوریان سیه چشمی ازدواج می کنند که هرگز از سوی جن و
    انسی مورد تصرف قرار نگرفته اند و همواره دوشیزه هستند.

     

     دوشیزه
    بودن دختر موجب می شود تا شخص ارتباط سالمی با همسر برقرار کند و تنها
    محبت و عشق او در دلش جای گیرد. ارتباط با دیگری موجب می شود که سلامت
    زندگی به خطر بیافتد. البته همانند مساله زیبارویان و زیبارویان شگفت
    انگیز در این جا اگر مردی با دو مورد مواجه شود که یکی دوشیزه هرزه گو و
    دیگری بیوه زن رازنگه دار باشد باید بیوه را مقدم دارد (تحریم آیه 3و 5)
    از این جا دانسته می شود که زن خیر و نیکو زنی است که رازدار
    می باشد. از این رو برتری ازدواج با زنان بیوه بر ازدواج با زنان فاش
    کننده رازهای همسران، در آیات قرآن بیان شده است.(همان) توبه از گناهان
    (تحریم آیه 5)، دعوت به بهشت و دور شدن از دوزخ (بقره آیه 221)، دعوت به
    آمرزش خواهی و استغفار (همان)، روزه داری (تحریم آیه 5)، عبادت خدا (همان)
    و هجرت همراه همسر برای حفظ ایمان (تحریم آیه 5) از دیگر ملاک های همسر
    خیر و برتر در آیات قرآنی است.

     

    شمیم

    تنظیم برای تبیان: کهتری

     

    مقالات مرتبط

    آسانش کنید ، فراگیر شود

    عروس خانوم بنده وکیلم؟

    ازدواج با شاهزاده ی شهر

    جنس مخالف جاذبه ای برای همیشه

    اصول عاقلانه، انتخاب عاشقانه

    خواستگاری در چت روم

    حرفی از جنس بلور

    خواستگاری، چرا چگونه؟



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:41 عصر | نظرات دیگران()

    جایگاه عشق در ازدواج

    جایگاه عشق در ازدواج

    یکى
    از مسائلى که همیشه ذهن مرا به خود مشغول مى‏کند، جایگاه عشق در ازدواج
    است. به راستى عشق چیست؟ آیا عشق، گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق ،
    مى‏تواند معنایى داشته باشد؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد
    از آن؟ آیا هر عشقى ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود؟ آیا عشق لزوما باید
    انسان را به طرف انسانى دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و
    چگونه به وجود مى‏آید؟ عشق چگونه استمرار مى‏یابد و چگونه خاتمه مى‏یابد و
    یا چگونه رشد پیدا کرده، به تعالى مى‏رسد؟

     

    عشق، عالى‏ترین تجلى روح انسان

    به
    راستى عشق چیست؟ عشق را مى‏توان جاذبه و کشش قلبى انسان به سوى کمال و
    جمال دانست. زیبایى ، یکى از کمالات است و زیباى مطلق ، خداست. عشق را جز
    با عشق نمى‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى‏تواند درک کند؛اما براى نزدیک
    شدن موضوع به ذهن ، مى‏توانیم از مثال‏هاى موجود در مراتب پایین‏تر
    موجودات زنده استفاده نماییم.

    جذبه ی پروانه به سوى شمع، کشش شاخ
    و برگ درختان به سوى نور، کشش ریشه‏ها به سمت خاک ، گرایش انسانى که در
    تاریکى قرار مى‏گیرد ، به سوى هر نقطه ی نورانى ، کشش برخى حیوانات به طرف
    جریان‏ها و میدان‏هاى مغناطیسى و نظایر آن، مى‏توانند نمونه‏هایى از این
    قبیل باشند.

     

    عشق در مرتبه‏اى بسیار عالى‏تر و به عنوان
    عالى‏ترین تجلى عالم هستى ، قلب انسان را به سوى کمال و زیبایى مطلق سوق
    مى‏دهد. انسان را خدا به گونه‏اى آفریده است که وقتى به سوى نور وجود مطلق
    متمایل مى‏شود ، با تمام وجود به سمت آن کشیده مى‏شود. به این ترتیب، عشق
    کشش قلب انسان به سوى خداوند است.

    حب یا عشق، ماهیتى انسانى دارد
    و هدف اصلى آن نیز خداست؛ ولى این که چرا عشق که اصالتاً مى‏باید متوجه
    خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پیدا مى‏کند، سوالى است که مى‏توان به این
    طریق به آن پاسخ داد

     عشق
    در مراتب پایین‏تر انسانى به سمت نشانه‏هایى از جمال و کمال الهى که در
    انسان‏ها به ودیعه گذاشته شده است، متوجه مى‏شود. انسانى که هنوز
    نمى‏تواند درکى از جمال و کمال مطلق داشته باشد ، لاجرم به سوى جمال‏هاى
    عینى و قابل رؤیت کشیده مى‏شود و به سوى کمالات و عواطف انسانى که
    نشانه‏هایى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پیدا مى‏کند. به عبارت
    دیگر، عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالى از هواها و امیال باشد،
    نشانه‏اى از عشق به کمال مطلق است.

    عشق یا هواى نفس

    با
    توضیحى که دادیم ، عشق را مى‏باید عامل تکامل‏بخش انسان بدانیم. بنابراین
    ، باید آن را از ارضاى نیازهاى معمولى و مشترک حیوانى متمایز نماییم. اگر
    ما براى رفع نیازهاى خود به چیزى یا به انسانى نیازمند باشیم ، این نیاز
    میان ما و آن شى‏ء یا انسان، نوعى وابستگى ایجاد مى‏کند؛ ولى این وابستگى
    را نباید با کشش عاشقانه یکى بدانیم و این را باید از نوع هواى نفس
    بدانیم؛ حال آن که عشق از جمله صفات برتر و متعالى انسانى است. هدف هواى
    نفس، ارضاى خویشتن است؛ ولى هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به
    فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص براى تمیز بین عشق و کشش امیال،
    در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتى با
    معشوق کامل مواجه مى‏شود، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست بدهد و
    عبارت معروف حافظ که مى‏گوید:

    میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

    تو خود حجاب خودى، حافظ از میان برخیز

     

    اشاره
    به این دارد که مى‏باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق
    نزد وى تجلى کامل بیابد. با این توصیف، باید عشق یک انسان به انسان دیگر
    را از تمایلات و کشش‏هاى مبتنى بر نیازهاى وى ، منفک و مجزا کرد. به این
    ترتیب است که اگر فردى نشانه‏اى از عشق را در دل خویش نسبت به فردى دیگر
    دارد ، مى‏باید در درجه ی اول به معشوق خود بیندیشد و نه به خویشتن خویش.
    اگر براى ارضاى تمایل خود ، معشوق را به صورت‏هاى مختلف قربانى مى‏کند و
    از آن جمله دست به عملى مى‏زند که آبروى وى را خدشه دار مى‏سازد ، باید
    مطمئن باشد که این عشق نیست؛ بلکه یک کشش از نوع حیوانى است.

     

    عشق مکمل ازدواج است

    با
    این بحث، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد مى‏شویم. سؤال این است که
    اگر کسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد ، آیا
    این امر مى‏تواند تنها عامل تعیین کننده ی ازدواج آن دو به شمار آید؟ باید
    در پاسخ بگوییم: نه؛ زیرا ازدواج در حقیقت نوعى مشارکت اجتماعى است که در
    آن، دو انسان مى‏باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملى داشته باشند
    که از آن جمله ، تناسب اعتقادى ، اجتماعى ، عقلانى ، تحصیلى و... است.
    انسان در ازدواج ، تمامى نیازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدایى‏ترین
    نیازهاى حیوانى تا عالى‏ترین نیازهاى انسانى به مشارکت مى‏گذارد. براى
    تشکیل یک خانواده ، مى‏باید تناسب بین دو انسان براى برآوردن تمامى نیازها
    در حد بالایى وجود داشته باشد. بنابراین، براى ازدواج مى‏باید ما به
    انسانى بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهاى مختلف ما را مرتفع کند.

    عشق مى‏تواند مکمل ازدواجى صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین کننده ی آن.

    باید
    اذعان کنیم که با وجود اهمیت و تعالى عشق در زندگى ، نیازهاى واقعى انسان
    نیز حقیقتى انکارناپذیرند. انسان عاشق نمى‏تواند به عشق اکتفا کند و از
    نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد. عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر
    به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص براى تمیز بین عشق و کشش
    امیال، در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق
    وقتى با معشوق کامل مواجه مى‏شود ، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست
    بدهد. از این رو، بهتر است که براى ازدواج انسانى را انتخاب کنیم که در
    برآوردن نیازهاى مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد؛ نه این که تنها به
    دلیل عشق، انسانى را برگزینیم که از جهات مختلف با ما تباین داشته باشد.
    بد نیست در این جا اشاره به سرنوشت دختران و پسران بسیارى داشته باشیم که
    تنها به انگیزه ی علاقه‏مندى دست به ازدواج زده و از آن پشیمان شده‏اند.
    ازدواجى که بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، حتى نیازهاى مربوط به خور
    و خواب و امیال جنسى صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار
    زود شکست خواهد خورد.

     

    عشق در قلب سالم جوانه مى‏زند و در آن رشد مى‏کند

    با
    این عبارت، وارد این موضوع مى‏شویم که عشق قبل از ازدواج، اساسى‏تر و با
    دوام‏تر است یا عشق بعد از ازدواج؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در
    بستر قلب سالم ، حقیقت‏جو و به دور از تعصبات و هواهاى نفسانى ، جوانه
    مى‏زند و رشد پیدا مى‏کند. در صورتى که ما انسان‏ها در تلطیف و تطهیر روح
    خود بکوشیم و هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و
    غش را از درون خود برانیم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن
    ساخته‏ایم. بدین ترتیب ، پس از آن که انسان مناسبى را براى ازدواج
    برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانى وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که
    عشقى پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه ی لطف و مرحمت الهى
    به معشوق حقیقى متصل گردد. چنین عشقى ، در زندگى روشنایى مى‏آفریند و هر
    قدر زن و شوهر به پختگى و کمال نزدیک‏تر مى‏شوند ، پاکى و خلوص این
    علاقه‏مندى را بیش از پیش در قلب خود احساس مى‏کنند.

     

    بنابراین،
    بیاییم براى این که عشق را زنده نگه داریم، پاسدار حریم آن باشیم و آن را
    به عنوان گل سرسبد نعمت‏هاى الهى به‏انسان‏ها هدیه دهیم؛ در کمال و صلاح
    درونى خویش بکوشیم و از این طریق، دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم.

     

    منبع : پرسمان –  با تغییر و تلخیص

    نویسنده : محمدرضا احمدى



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:40 عصر | نظرات دیگران()

    تو، آنی نبودی که من فکر می کردم!

    (دلواپسی های دوران نامزدی(2))


     در مقاله ی پیش خواندیم که ... 

    این
    درگیری ها، اثر مستقیم خود را بر روابط همسران جوان بر جا می گذارد. فخاری
    ، روان شناس ، می گوید: «وقتی یکی از دو طرف نمی تواند پاسخ توقعات طرف
    مقابل را بدهد، درگیری ایجاد می شود. در روابط پیش از ازدواج، حساسیت ها
    معمولاً بیشتر است. چون همسران جوان تازه به شکل عملی وارد ارتباط با هم
    شده اند . کوچک ترین خلاها بیشتر به چشم می آید.» در روابط پیش از ازدواج،
    اثر اطرافیان بیشتر از هر زمان دیگری به نظر می رسد. وابستگان و دوستان
    زوج جوان، برای سنجش و ارزیابی طرفین فرصت بیشتری دارند و در نتیجه، قضاوت
    ها به نحو شدیدتر و مؤثری صورت می گیرد. زوج های جوان از این حالت «زیر
    ذره بینی» شکایت دارند. آنها معتقدند که خانواده تمام عقاید و نظرات خود
    را درباره همسر آنها به طور صریح بیان می کند و انتظار دارند این اظهار
    نظرها، به همسر آنها منتقل شود. در عین حال، خود خانواده ها، بخشی از
    مسئولیت خود را در شکل دهی صحیح روابط فرزنداشان نادیده می گیرند.

    فخاری
    می گوید: «با ازدواج، هر فرد نقش جدیدی می پذیرد. در قبل از شروع زندگی
    مشترک، این نقش به طور ناگهانی، دو برابر می شود. در واقع فرد هم نقش
    فرزند خانواده را بازی می کند و هم نقش همسر را، هر دو طرف هم توقع دارند
    که فرد نقش خود را در مقابل آنها به بهترین نحو انجام دهد». این حالت، می
    تواند باعث ایجاد حالت ناخوشایندی در طرفین شود که آنها را نسبت به زندگی
    مشترک و یکدیگر بدبین کند فرد ممکن است دچار حالتی شود که براساس آن هویت
    فردی خود را از دست رفته تلقی کند. این احساس گمشدگی، فرد را دچار این
    تردید می کند که ازدواج، هویت فردی و شخصیت انسانی او را از بین برده است
    و طرف مقابل خود را بیش از هر کسی در ایجاد چنین حالتی مسئول می داند.

    اگر نقش عوامل متفاوت چندان عمیق نیست، بهترین راه این است که افراد، بدون در نظر گرفتن خانوادها، خودشان تصمیم گیری کنند

    شروع درگیری ها

    یکی
    دیگر از حالت هایی که در زندگی زوج های جوان، پیش از شروع زندگی مشترک پیش
    می آید، مواجه شدن آنها با واقعیت وجودی فرهنگ، زندگی، عادت ها و خلق و
    خوی همسر و خانواده همسر است. پیش از رسمی شدن ازدواج، روابط همسران و
    خانواده های آنها شکلی رسمی و حساب شده دارد که بسیاری از تفاوت ها را در
    میان آنها می پوشاند. با گسترده شدن روابط و نزدیکی بیشتر آنها، بسیاری از
    جنبه های پنهان، رخ می نمایند.

    فخاری می گوید، «ازدواج، بسیاری از
    امور پنهان را به خانواده ها نشان می دهد. زوج های جوان، به شکل واقعی و
    عملی با عقاید و فرهنگ خانواده طرف مقابل آشنا می شوند و چه بسا درمی
    یابند که این فرهنگ و عقیده تا چه حد با عقیده و فرهنگ خانواده خودشان
    متفاوت است.» در این حالت، هرکدام از زوجین، فشار خاصی را تحمل می کنند.
    از آنجا که رفتارها و روش ها در شرایط قبل از ازدواج مشخص است بعد از شروع
    زندگی مشترک، روابط شکل جدیدی پیدا می کنند و در واقع ارتباط خانواده ها
    با هم کمتر می شود . در پیش گرفتن روش و استراتژی خاص در برخورد با این
    موارد، می تواند به کمرنگ شدن وجوه افتراق و حل مسائل کمک کند. فخاری می
    گوید: «ممکن است فرد، ناگهان احساس کند که نمی تواند شیوه رفتار و غذا
    خوردن همسرش را تحمل کند. بعضی از سنت ها و عادت هایی که در فرهنگ خانواده
    های طرف مقابل وجود دارد، برای فرد قابل پذیرش نیست؛ خصوصاً، مرتب بر روی
    این مسائل دست می گذارند و بزرگنمایی می کنند.»

    پدر و مادرها کمک کنند

    تجربه
    روزهای پیش از شروع زندگی مشترک، در عین حال می تواند بسیار خوشایند باشد.
    فرصتی برای درک و شناخت بیشتر از کسی که بناست سال های متماددر کنار او
    باشد . هرچه این دوران آرام تر و با فشار کمتری بگذرد، افراد روحیه بهتری
    برای شناختن یک زندگی تازه خواهند داشت و در این بین نقش خانواده ها، در
    ایجاد فضایی امن و مؤثر در زندگی فرزندانشان بسیار برجسته است. در واقع،
    خانواده ها تنها کسانی هستند که می توانند در ساختن نگرشی مثبت و کارساز
    نسبت به زندگی مشترک و همسر آینده فرزندشان تأثیر داشته باشند و برای
    رسیدن به این هدف، دور انداختن برخی عقاید و عادت های عرفی و از پیش تعیین
    شده، چندان دشوار نیست.

    منبع: جام جم

    لینک ها

     نکات مهم در جلسه خواستگاری 

     توصیه هایی در تداوم زندگی زناشویی 

     ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج یا ... 

     توصیه به جوانان در آستانه ازدواج و خانواده های جوان



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:39 عصر | نظرات دیگران()

    زیبائی و ماجرای انتخاب

    گل آفتابگردان

    در
    نظر داشتن خدا ،در خصوص مسئله ی ازدواج ،  یعنی اینکه فرد دریابد که
    خداوند ، به چه وصلتهایی فرمان داده و از چه پیوندهایی هشدار داده است ،
    ظلمتها را از بین می برد و فرد را از جهالت بیرون می آورد .

     

    نگاه
    از منظر دین در انتخاب همسر ، روشن بینی زیادی را به انسان هدیه می کند و
    با توجه به اینکه راه دین ، مهمترین و امن ترین راه هاست ، لذا توسل به آن
    و پیروی از دستورات دین ، انسان را از فرجام های بد ، مصون می دارد .

     

    دوم اینکه : تقوی یعنی عدالت داشتن ، مهمترین جزء تقوی عدالت است :

    ((اعدلوا هو اقرب للتقوی))(مائده-8) ، ((عدالت پیشه کنید که نزدیکترین چیزها به تقوا عدالت است))

    و
    عدالت هم یعنی همچون ترازو عمل کردن ، علت اینکه ترازو در کشیدن ، کم و
    زیاد نمی کند ، به دلیل عدم هوی و هوس ترازو در جنس است ، یعنی ترازو میلی
    یا کراهتی نسبت به جنس ندارد تا بخواهد وزن جنس را کم یا زیاد نشان بدهد .

    در یک انتخاب خوب نیز ، نداشتن هوی و هوس ، اولین شرط و بلکه مهمترین شرط تصمیم گیری عاقلانه و عادلانه است .

    یعنی
    انتخاب فرد نبایستی بر اساس هوی و هوس باشد ، به عنوان مثال ، طمع و حرص
    شما نسبت به ثروت ، نبایستی ملاک انتخاب و عامل مهم در انتخاب یک همسر
    پولدار باشد یا به هوس رسیدن به ثروت ، سراغ انسانهای پولدار بروید ، یا
    غلبه شهوت بر شما یا وجود میل و گرایش به زیبارویان ، شما را تنها به سمت
    انسانهای زیبا رهنمون ننماید .البته این سخنها بدین معنا نیست که با
    پولدار یا زیبارو و یا تحصیل کرده یا … نبایستی ازدواج کرد ، بلکه بدین
    معناست که وجه غالب در تصمیم گیری و علت اصلی انتخاب ، نباید ثروت یا
    زیبائی یا مدرک یا این قبیل ملاکها باشد .

     

     با پولدار
    ازدواج بکنید ، اما نه بخاطر پولش و همچنین با افراد تحصیل کرده ، زیبا و
    … ازدواج بکنید اما نه به خاطر عناوین یا صفات ظاهری که در آنهاست .

     

    هر که را باشد طمع الکن شود                          با طمع کی چشم و دل روشن شود ؟

    پیش چشم او خـیال جاه و زر                         همچنان باشد کـه مـوی انـدر بـصر

     

    بیشتر
    انتخابهای بد فرجام ، انتخاب از روی هوی و هوس بوده است این افراد مسحور
    یکی دو عنوان یا صفات ظاهری فرد مقابلشان می شوند و صرفاً به همان دلایل
    پیوند ازدواج را با دیگری می بندند ،اما هیچگاه دوام یا شیرینی زندگی به
    این عوامل بستگی ندارد .

     

     چنانچه بتوانید حداقل به هنگام
    انتخاب همسر ، به هوی و هوسهای خود اجازه ی دخالت ندهید و فضای تصمیم گیری
    را از گرد و غبارهای ناشی از تاخت و تاز امیال هوس گونه پاک و سالم نگه
    دارید ، مطمئناً خود را از یکی از مهمترین پرتگاههای زندگی دور نگه داشته
    اید ، اما اگر به آنها مجال خودنمایی بدهید و اگر بتوانند بر عقل و درایت
    شما غالب شوند ، مطمئناً تا بتوانند نامناسب ترین فرد را به شما معرفی می
    کنند ، که تنها باب دل هوس های زودگذر شماست نه کسی که بتوانید یک عمر با
    او زندگی کنید .

     

    منبع : برگرفته از کتابی در خصوص
    "بررسی و شناخت معیارها و ملاکهای همسر از دیدگاه قرآن و سنت " نوشته :
    محمود یزدانی- با تغییر و تلخیص

     

    مقالات مرتبط :

    مشاوره در ازدواج ضروری است

    معیار اصولی و متناسب برای ازدواج

    سی باور غلط در ازدواج



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:37 عصر | نظرات دیگران()

    سن ازدواج ؟؟؟

    همسر

    بلوغ،
    یک پدیده ی طبیعى است که زمان آن در همه کس و همه جا یکسان نیست. از
    مطالعه ی حالات انسانها در نقاط مختلف جهان، این حقیقت به دست می آید که
    معمولا دختران و پسرانى که در نقاط  گرمسیر زندگى مى کنند و با شرایط رشد
    و نمو آن مناطق پرورش مى یابند، زودتر از جوانانى که در نقاط سردسیر زندگى
    مى کنند به حد بلوغ مى رسند.

     

    البته براى استقلال در امر
    ازدواج، تنها رسیدن به سن بلوغ جنسى کافى نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و
    پسر باید ((رشید)) باشند، یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند تا اراده
    ی آنان در امر ازدواج، یک رکن اساسى به شمار آید.

     

    معناى رشد

    انسان
    همانند سایر موجودات زنده، پیوسته در حال تغییر است و این تغییر طبیعى و
    همگانى به صورت افزایش در قد، وزن و پیدایش عادتها و مهارتها و به طور کلى
    تغییر در رفتار در جنبه هاى اجتماعى، اقتصادى و عاطفى، به تدریج ظاهر مى
    شود و این همان چیزى است که در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى
    گیرد.

     

    رشد، توانایى و قدرت فکرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.

    حضرت امام خمینى(ره) ((رشد)) را اینگونه معنا کرده اند:

    ((رشد
    عبارت است از دقت و زیرکى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و
    نگهدارى مال از اتلاف و صرف کردن آن در مواردى که عقلا به کار مى
    برند.))(1)

    با این بیان مى توان رشد در دختران را اینگونه معنا کرد:

    ((توان در اداره ی زندگى و تربیت فرزند و قبول مسوولیت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))

     

    بنابر
    این ممکن است کودکى به سن بلوغ رسیده باشد و نسبت به تکالیف عبادى مثل
    نماز و روزه، مسوول باشد، ولى توان انجام فعالیتهاى اقتصادى و اجتماعى را
    نداشته باشد. در این صورت چنین فردى ((بالغ)) هست ولى رشید نیست.

     

    سن
    آماده شدن یک دختر براى ازدواج، بستگى به درک عقلى و بلوغ روانى او دارد ؛
    امکان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى کمتر قوه ی درک و مسوولیت
    پذیرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره کند و فرزندان
    خوبى تربیت کند اما، یک زن سى ساله از اداره ی خانه و درک مسوولیت
    بازماند. پس آنچه که در ازدواج مطرح است، آمادگى دختر و پسر است، خواه به
    سن قانونى رسیده باشند یا نرسیده باشند.

     

    در قانون مدنى
    سابق، سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعیین کرده بودند
    و ازدواج پسران و دختران، قبل از این سن ـ مگر در موارد استثنایى ـ ممنوع
    بود.

     

    عدم توجه به اوضاع جغرافیایى و منطقه اى، عادات و
    عرفیات و تحول وضع جوانان در دنیاى امروز، مشکلاتى را در عمل به وجود
    خواهد آورد. در عصرى که روابط دختر و پسر آسان تر شده و با تغذیه بهتر و
    آموزش جدید و استفاده بیشتر و گسترده تر از وسایل ارتباط جمعى، نوجوانان
    زودتر از گذشته به رشد فکرى و بلوغ جنسى مى رسند، بالا بردن سن ازدواج، به
    دشوارى قابل توجیه است.

     

    ((زمانى که در بریتانیا حداقل سن
    ازدواج پسر را بیست و یک سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزیرى را هیجده
    سال تصویب کرده بودند، مردم آن کشور اعتراض کردند که آیا مردى که مى تواند
    در سن هیجده سالگى نخست وزیر شود و مملکتى را اداره کند، براى ازدواج کردن
    باید سه سال صبر کند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند که بیشتر به شوخى
    شباهت دارد ؛ آنها گفته بودند: ((گاهى اداره یک زندگی از اداره یک کشور
    مشکل تر است.))!(2)

     

    خلاصه
    اینکه سن مناسب ازدواج، بلوغ جسمى و رشد فکرى است که اسلام حد بلوغ جسمى
    را بیان کرده ولى حد رشد فکرى را معین نکرده بلکه تشخیص آن را در اختیار
    خود دختر و پسر و اولیاى آنها قرار داده است.

     

    طرفداران بالا بردن سن ازدواج مى گویند:

    1
    ـ پسران و دختران قبل از هیجده و پانزده سالگى صلاحیت تشکیل خانواده را
    نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسوولیتهاى سنگین خانوادگى را ندارند.

    2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.

    3 ـ زنانى که از خانه شوهر فرار کرده و از آن متنفر مى شوند، اکثرا زنانى هستند که در سن کمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.

     

    در
    پاسخ باید گفت: درست است که ازدواجهاى بى موقع و زودرس، یعنى ازدواجهایى
    که توام با رشد کافى جسمى و فکرى نبوده و با آمادگى کامل براى زناشویى
    صورت نگرفته باشد، چه بسا موجب خیانت، بى مهرى، اختلافات خانوادگى و انواع
    جرمها شود; ولى دختر و پسرى که رشد و آمادگى کافى پیدا کرده و از نظر جسمى
    و روحى آمادگى کامل براى زناشویى دارند، هیچ دلیلى نمى تواند مجوز بالا
    بردن سن ازدواج آنها باشد.

     

    تفاوتهاى سنى دختر و پسر در ازدواج

    آیا بین تفاوت سنى زن و شوهر و موفقیت آنها در امور زندگى و زناشویى ارتباطى وجود دارد؟

    از آنجا که زمان بلوغ دختر و پسر متفاوت است، رسیدن به سن آمادگى براى ازدواج نیز در آنها همزمان نخواهد بود.

    اگر
    تفاوت سنى زن و مرد زیاد باشد و سن مرد خیلى بیشتر از سن زن باشد، ممکن
    است با همسر خود همچون دخترش رفتار کند و همسر جوان هم چه بسا شوهرش را به
    جاى پدر خود بگیرد و در نتیجه رابطه ی بین آنها دوستانه و مودت آمیز نباشد.

     

    نقطه
    ی مقابل اینکه اگر سن زن خیلى بیشتر از مرد باشد، شاید در برخورد با همسر
    جوانتر از خودش، بیشتر نقش مادر یا پرستار را ایفا کند نه نقش یک همسر را
    و در هر دو صورت ناآشنایى و عدم پختگى یکى از آنها ممکن است دیگرى را بى
    حوصله کند و بى تفاوتى یکى مى تواند خشم و دلزدگى دیگرى را برانگیزد; زیرا
    بین این زن و شوهر، توازن و تعادل روحى  ضعیف است و قادر به درک نیازهاى
    یکدیگر نیستند.

     

    پى‏نوشت‏ها:

    1 ـ تحریرالوسیله.

    2 ـ بهشت خانواده، سید جواد مصطفوى، ج2 ص66.

    منبع : ماهنامه پیام زن

    نویسنده :  مهرى زینهارى

    با تغییر و تلخیص

     

    مقالات مرتبط :

     آماده ای برای ازدواج؟

     افراد بالغ آماده ی ازدواج



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:23 عصر | نظرات دیگران()

    زن بزرگتر از شوهر عیبی دارد؟

    نگاهی به چرایی کوچکتر بودن زنان از شوهران

    زمانی
    که علم جامعه شناسی آشکارا اعلام می کند ازدواج در زمره پیچیده ترین روابط
    انسانی است، شاید بتوان تأمل زیادی در این خصوص داشت و از زوایای مختلف آن
    را مورد بررسی قرار داد، زیرا بسیار شنیده شده که ازدواج، مظهر برخورد
    فرهنگ و طبیعت است. به این صورت که جامعه می کوشد طبیعت را مهار کند و آن
    را به فرهنگ تبدیل نماید و به دلیل همین ویژگی هاست که بیان می شود میثاق
    زناشویی با توجه به زمان و شرایط دوران خودش، دچار دگرگونی ها و تغییراتی
    شده ، ولی نفس آن از قدیم الایام یکی بوده است.

     ازدواج  ابعاد گوناگونی دارد و  انتخاب همسر  نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها ، جغرافیا، تحصیلات  و...« سن » یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین ،
    مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. به طوری که در ایران پدیده گزینش
    همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری
    طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد
    که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.

    اما بسیاری از جامعه
    شناسان معتقدند در یک جامعه صنعتی یا رو به صنعتی شدن و پویا، معیارها نیز
    در حال تغییر و دگرگونی است. چه بسا هنوز وجود داشته باشند افرادی که به
    تفاوت سنی میان زوجین با تأکید بزرگتر بودن مرد از زن صحه بگذارند، اما در
    جامعه ای که زنان دست به فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی مطالعاتی
    و سیاسی می زنند، از نظر تحصیلات ارتقاء پیدا می کنند و جایگاه ها، موقعیت
    هایی برتر و یا همسان مردان به دست می آورند و همین باعث می شود مقوله سن
    در ازدواج آنان نیز دچار تغییر شود. مثلاً در جامعه امروز، بسیار دیده شده
    زنانی که از همسران خود بزرگتر هستند. با این حساب می توان گفت که نظریه
    همسر گزینی با توجه به شرایط خاص هر جامعه می تواند تغییر یابد و در نهایت
    موجب طرح این پرسش می شود که آیا بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان موجب بروز
    مشکلاتی می شود؟

    پاسخ های مختلفی شامل این پرسش می شود؛ پاسخ های مخالف و موافقی که بحث بر سر هر کدام می تواند نظر عده ای خاص را پاسخگو باشد.

    دکتر
    امان قرایی مقدم، محقق و استاد دانشگاه در این خصوص می گوید: «به نظر من
    این تفاوت سنی، منفی است زیرا با تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده
    طلاق انجام داده ایم، به این نتیجه رسیده ایم که یکی از مهمترین دلایل
    طلاق در میان زوجین، بروز همین تفاوت سنی است. یعنی بزرگتر بودن زن از
    مرد، زیرا این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما
    پذیرفته شده نیست.

    فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در
    ازدواج یک ارزش است و حتی در محافل و مناطق روستایی هم، شعرهایی در این
    خصوص سروده اند، بنابراین اینگونه به نظر می رسد که اگر این ازدواج ها
    محکم نباشد، در مدت کوتاهی با شکست مواجه می شود.»

    جامعه شناسان
    دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند رشد علمی و
    فرهنگی زنان و به دست گرفتن بازار کار و کسب و دیگر موفقیت های اجتماعی در
    رشد آنان نقش داشته است؛ اما از سوی دیگر، افزایش سن ازدواج و بعد
    اقتصادی، از مهمترین عوامل چنین پیوندهای زناشویی است.

    حمید اکبری-
    کارمند، می گوید: «دوستی داشتم که همیشه می گفت من با یک زن پولدار ازدواج
    می کنم. چند سالی از او خبر نداشتم تا این که هفته پیش او را دیدم. سوار
    خود روی آخرین مدل شده بود و از ظاهرش مشخص بود که وضع مالی خوبی دارد.
    برایم تعریف کرد که با خانمی 9 سال بزرگتر از خودش ازدواج کرده و از زندگی
    اش هم راضی است و به هر چه می خواسته، رسیده است. خوشحال شدم ولی نتوانستم
    باور کنم، چون آن دوست ِ خیلی شاد و سر حال سابق نبود.»

    ازدواج زن
    با مردی که از خودش کوچکتر است، از دید جامعه شناسان غیر از بُعد اقتصادی،
    به مسائل عاطفی و احساسی منوط است. مثلاً دکتر قرایی مقدم در این خصوص می
    گوید: «خام بودن جوانان و تحت تأثیر احساسات قرار گرفتن، یکی دیگر از
    دلایلی است که موجب چنین ازدواج هایی می شود، زیرا باید در نظر داشت برخی
    جوانان با توجه به بالا بودن درایتی که زن در برخی موارد دارد، ممکن است
    تحت تأثیر قرار بگیرند. بخصوص که در یک سن خاص زن خیلی بهتر می تواند مرد
    را رام کند. اگر آن زن از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی هم برخوردار باشد
    که این کار آسان تر انجام می گیرد، زیرا پسرانی که حداقل لوازم زندگی را
    دارند برای فرار از به دست آوردن این امکانات، ترجیح می دهند چنین ازدواج
    هایی داشته باشند.»

    این در حالی است که دکتر نوید ایرانپور، پژوهشگر مسائل خانواده در یک طبقه بندی به چرایی و چگونگی این ازدواج ها اشاره می کند.

    وی معتقد است این ازدواج ها را می توان در 3 طبقه مجزا قرار داد:

    الف-
    آن دسته از ازدواج هایی است که بنابر اجبار صورت گرفته و خانواده با
    انتخاب دختری بزرگتر از پسر بنابر از شرایط خاصی، پسر را به ازدواج مجبور
    می کنند.

    ب- ازدواج هایی که بر پایه عشق و علاقه دو طرف بنا نهاده شدند.

    ج- ازدواج هایی که بُعد اقتصادی دارند.

    وی
    در ادامه سخنانش نتایج چنین ازدواج هایی را این گونه بیان می کند: «با
    توجه به نوع چگونگی ازدواج، مسلماً رفتارهای متفاوتی نیز بروز پیدا می
    کند. در ازدواجی که مرد بر پایه عشق و یا ثروت خود را راضی کرده است که با
    زنی بزرگتر از خود ازدواج کند دو حالت پیش می آید: یا زن حاکم خانواده می
    شود و یا این مرد است که از قدرت برخوردار است. زیرا مردی که با توجه به
    شرایط اقتصادی زن ازدواج کرده است، برنامه ریزی می کند که چگونه از آن
    استفاده کند. در چنین شرایطی معمولاً جوان بودن خود را بهانه ای برای
    اخاذی قرار می دهد و زن نیز کوتاه می آید.»

    غیر از این، ازدواجی که
    بر پایه زور و اجبار است در نوع خود بدترین واکنش را داراست، زیرا زن و
    مرد بیشترین تنش ها را در خود خواهند داشت. در چنین خانواده هایی بیشترین
    تنش بر سر این موضوع است که چه کسی قدرت را در دست بگیرد، مرد یا زن؟ مرد
    به دلیل نگرش سنتی می خواهد مردانگی نشان دهد و حاکم خانه باشد و زن به
    علت بزرگتر بودن نمی تواند این نکته را تحمل کند و تنش بر سر قدرت، می
    تواند نهاد خانواده را دچار مشکل کند.

    دوست می گفت: «با مدیر عامل
    شرکت کامپیوتری که در آن مشغول به کار بودم، ازدواج کردم. او 7 سال از من
    بزرگتر است و ما 5 سالی است که زندگی مشترکی داریم. راضی ام اما گاهی
    اوقات احساس می کنم همانند یک مهره هستم و هیچ اراده ای از خود ندارم.
    تنها این مورد است که ناراحتم می کند.»

    در حالی که عده ای از
    کارشناسان با این کار مخالف هستند، گروهی دیگر توافق دارند که نمی توان یک
    حکم کلی برای چنین مسئله ای در جامعه ایران صادر کرد، زیرا هنوز تعریف
    مشخص و دقیقی از وظایف زن و مرد نسبت به هم تبیین نشده و یا اگر شده کمتر
    عملی می شود و به همین دلیل است که اختلاف ها روز به روز بیشتر می شود؛
    بنابراین در حالی که در زندگی های عادی زناشویی تنش هایی را شاهد هستیم،
    طبیعی است میان خانواده ای که زن چند سالی هم از شوهرش بزرگتر است، شاهد
    حرف ها و حدیث هایی هم باشیم. به طور مثال به مرد می گویند هیچ کس را به
    او نمی دادند و آمد این زن را گرفت و یا این زن سنش بالا رفته بود و مجبور
    شد با کوچکتر از خودش ازدواج کند، که تمامی این حرف ها در کنار مشکلات
    دیگر می تواند آسیب پذیری خانواده را افزایش دهد. عده ای از روان شناسان
    اجتماعی با نگاهی از بعد روان شناسانه و روان شناختی نیز سعی بر تحلیل این
    دسته از ازدواج ها دارند.

    آنان معتقدند از نظر روان شناسی زن ها
    زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل
    درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در
    این زمینه ها فکر می کنند. حال اگر زنی چند سالی بزرگتر باشد، به طور
    ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد،
    برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که
    مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده
    را پر می کند. از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگتر از خودش ازدواج می کند،
    ممکن است پس از چند سال زندگی، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند و
    احتمالاً به فکر جدایی و یا ازدواج دوم بیفتد و...

    خانمی می گفت:
    «پس از 15 سال زندگی، شوهرم به من می گوید تو پیر هستی. من 6 سال جوان تر
    از تو هستم. می گوید اگر به خاطر ثروت و موقعیت تو نبود، با تو ازدواج نمی
    کردم. خیلی غصه دار شدم. من با عشق جلو رفتم و او با پول. حالا که به آن
    چیزهایی که می خواسته، رسیده، به من می گوید تو پیر هستی. پس از 15 سال
    زندگی این حرف ها دلم را آتش می زند.»

    دکتر ایرانپور به نوع تفاوت
    در اختلافات سنی نیز اشاره می کند. به این معنی که اگر تفاوت سنی میان زن
    و مرد 3 تا 4 سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است. در این شرایط زنی
    که 3 یا 4 سال بزرگتر از شوهرش است، معمولاً در برابر موضع مرد کوتاه می
    آید و می کوشد مطیع باشد. در صورتی که هر چه این تفاوت سنی افزایش یابد،
    حس مادری، خواهر گونه و یا سرپرست در زن بیشتر می شود. مثلاً زنی که 15
    سال و یا بیشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر یا خواهر بزرگتر
    با شوهرش برخورد می کند.

    خانم کارمندی می گفت: «با کسی ازدواج کردم
    که 10 سال از من کوچکتر است. همه می گویند جای پسرت است و به او هم می
    گویند که با مادرت ازدواج کرده ای. شاید حق دارند. ولی ما با هم خوشبخت
    هستیم و 7 سال است که زندگی می کنیم. تمام خرج تحصیلش را خودم دادم و برای
    دکترا گرفتن فرستادمش خارج از کشور. می گفتند این کار را نکن می رود و
    دیگر بر نمی گردد؛ ولی همسرم رفت دکترایش را گرفت و برگشت و با هم زندگی
    می کنیم. الان حرف های مردم کمتر شده؛ ولی هنوز وقتی ما دو تا را با هم می
    بینند تعجب می کنند.» تمام این مسائل زمانی کنار هم جمع شده، باعث می شوند
    کارشناسان نظرات مختلفی را ارائه دهند؛ هر چند این نظرات در آخر به نقطه
    ای مخالف ختم می شود و گویی هنوز عُرف جامعه و مردم آن را قبول ندارند.

    دکتر
    قرایی مقدم در این خصوص می گوید: «شاید چنین ازدواج هایی نکات مثبتی هم
    داشته باشد مثل اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیره. ولی کنار این نکات
    مثبت، این نکات منفی است که خود نمایی می کند زیرا اگر خود فرد پذیرای
    شرایطش باشد، تا اندازه ای می تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و
    تأثیرات منفی این برخوردها همیشه در زندگی خانوادگی آنان بروز می یابد.»
    در هر حال، با نگاهی می توان خانواده هایی را یافت که با بزرگتر بودن زنان
    از شوهرانشان، زندگی هایی شاد و زیبا دارند.

    آقای که کارمند فرودگاه
    است می گوید: «روزی که مثل همیشه مشغول چک کردن یکی بودن شناسنامه ها با
    هویت مسافر بودم، دیدم زن و مرد مو سپیدی شناسنامه هایشان را دادند. مرد 5
    سال کوچکتر از زن بود. با خنده گفتم: پدر جان خانمت که 5 سال بزرگتر است.
    پیرمرد لبخندی زد و گفت: مگر چه عیبی دارد، عوضش خانمم هنوز شاداب تر و
    جوان تر از من مانده، مگر نه؟!»

    منبع: جام جم

    لینک ها

     تأخیر سنی ازدواج در میان جوانان 

     شصت نکته شیرین در مورد ازدواج 

     بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد؟



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:22 عصر | نظرات دیگران()

    قبل از انتخاب همسر این مسائل را در نظر بگیرید...

    معیارهای ازدواج ( قسمت دوم )

    در
    قسمت قبل به تعدادی از معیارهای ازدواج یعنی تناسب سنی ، بنیه ی اقتصادی ،
    اصالت خانوادگی و مذهب پرداختیم . اینک در ادامه دیگر معیارهای ازدواج را
    عنوان می کنیم.

    اصل کفویت

    آنچه که در اسلام با عنوان"کفو بودن"بدان اشاره شده در واقعشباهت و همشأن بودن زن و مرد در جنبه های متفاوت شخصیتی، روانی، فرهنگی، علمی، سن و ... است.به
    عنوان مثال تحصیلات مشابه مسبب همگونی است. زیرا تحصیلات نزدیک به هم، گاه
    نتیجه تشابه درجه هوش افراد است. از طرفی تفاوت در سطح تحصیلات، تفاوت های
    عمده ای در جهان بینی و نگرش افراد ایجاد می کند. آیا فردی که تحصیلات
    دانشگاهی مثلاً در مقطع لیسانس را تجربه کرده و افکار و عقایدش به طرز
    خاصی که منطبق با محیط و فضای خاص تحقیقاتی دانشگاهی است شکل گرفته و
    آموخته است افکار انتزاعی خود را در برخوردها فعال نگهدارد و برای هر چیز
    دلیلی بطلبد، با فردی که دارای بهره هوشی طبیعی و دارای تحصیلات مثلاً در
    مقطع ابتدایی است یکسان خواهد بود؟ آیا رفتارها، نحوه سخن گفتن، نشست و
    برخاست، معاشرت های اجتماعی، توانائی های متفاوت و مهارت های لازم برای یک
    زندگی مشترک موفق، تحت تأثیر مستقیم آموزش های ناشی از میزان تحصیلات
    نیست؟ تفاوت سنی، همان طور که اشاره شد از عوامل مهم اشتراک در زندگی است.
    اگر اختلاف سن خیلی زیاد باشد و جوانی با فردی میانسال ازدواج کند، اختلاف
    سن، از آن جهت که مسبب اختلاط در جهان بینی و نحوه نگرش به زندگی، خویشتن
    و دیگران است، توقعات و انتظارات را به شیوه ای دیگر شکل می بخشد. پس کفو
    بودن در سن ، و تفاوت 3 تا 4 ساله ( یعنی مرد بزرگتر باشد) ، یکی از عوامل
    مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی خواهد بود.

    طرز فکر یکسان

    در
    بین دو طرف ، یکی از عوامل مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی ، طرز فکر
    یکسان است. طرز فکر و اندیشه افراد از نوع فرهنگ، سطح تحصیلات و سن افراد
    تأثیر می پذیرد. مشابه بودن در نوع تفکر، و به عبارتی کفو فکری، همسطح
    بودن و یکسانی در نوع جهان بینی و فهم و ادراک زن و مرد نسبت به مسائل
    مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و کمک می کند تا شیوه
    تفکر افراد که مسلماً در مراحل مختلف زمانی به صورت های گوناگونی می
    اندیشند، همگام و همسو تحول یابد. افکار یکسان و به یک جهت نگریستن کمک می
    کند تا طرفین بتوانند از دریچه چشم دیگری به دنیا بنگرند و مسائل گوناگون
    را تحلیل کنند.طبیعتاً دیدگاه مشترک و نسل مشترک، به همراه فرهنگ مشترک پایه های استواریبرای کوچکترین و مستحکمترین نهاد اجتماعی بشر (خانواده) خواهد بود.

    عوامل فرهنگی

    بسیار
    مهم است تا در انتخاب همسر پایگاه اجتماعی او را در نظر داشته باشیم تا از
    جنبه موقعیت خانوادگی و تأثیرپذیری از مسائل فرهنگی، خصوصاً فرهنگ مشترک،
    یکسان باشیم. زیرا عوامل فرهنگی دارای ابعاد متفاوتی است که ریشه در افکار
    انسان داشته و با رسوخ در تمام جوانب حیات، به زندگی جهت می بخشد. نحوه
    معاشرت، برخوردها، تربیت فرزندان، دیدگاه نسبت به پسر یا دختر و... متأثر
    از فرهنگ حاکم بر زیستگاه و ذهنیات ماست. تشابه یا تضاد فرهنگی در معاشرت
    ها و رفت و آمدهای خانوادگی طرفین دخیل بوده و مستقیماً در زندگی زوج جوان
    مؤثر خواهد بود. چرا که زوج جوان ، خود از فرهنگ مسلط بر حیطه جغرافیایی
    که در آن رشد یافته اند تأثیر پذیرفته اند و کنار گذاشتن فرهنگ یعنی
    نادیده گرفتن سیستم ارزشی، افکار، عقاید و به هم ریختن تمام ملاکهای
    اخلاقی و اجتماعی، بی هویت شدن و درهم ریختگی ارزش ها و سردرگمی فرد. پس
    نمی توان به دلیل علاقه به یک فرد بخصوص، تأثیر فرهنگ و آنچه باید باشد و
    آنچه هست را در زندگی نادیده گرفت.

    حتی اگر فرض کنیم که زوج جوان
    بتوانند در سایه علاقه و خصوصیات مشترک اخلاقی، تحصیلی و ... راه مسالمت
    آمیزی جهت پیوند فرهنگ های متضادشان بیابند، تکلیف خانواده ها چه خواهد
    شد؟ ازدواج نه تنها پیوند دو فرد بلکه اتصال دو خانواده به همدیگر است.
    چرا که اختلاف در عقاید و سیستم ارزشی آنها تأثیر مستقیمی بر شرایط زندگی
    و تعادل و سلامت خانواده تازه تشکیل یافته خواهد داشت. می دانیم که عوامل
    فرهنگی ریشه در ناخودآگاه ذهن انسان دارند. هر چقدر عقلانی فکر کنیم و
    تصمیم بگیریم، لحظاتی از زندگی پیش می آید که عقل ، تسلیم ناخودآگاه شده و
    تنها ظاهری استدلالی و منطقی بر پیکر رفتاری می نشاند که ریشه در عوامل
    فرهنگی رسوخ یافته در ناخودآگاه ما دارد. پس جوانان را دعوت می کنیم تا
    بخش ناخودآگاه ذهن خود را بشکافند و از واقعیت وجودی خویش اطلاع یابند.
    تجارب زندگی ما ریشه در فرهنگ و اعتقادات فرهنگی ما دارد. تجاربی که خواه
    ناخواه در آینده رفتاری ما آگاهانه یا ناخودآگاه مؤثر خواهد بود. عوامل
    فرهنگی و تشابه در بین خانواده ها و افراد به علت تشابه در تجارب و دیدگاه
    ها  ، مهم تلقی می شوند. اگر انتخاب همسر بر مبنای توجه به معیارهای
    خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد، با درصد موفقیت قابل توجهی مواجه
    خواهد شد. ازدواج ترکیب دو انسان و دو خانواده است. اگر تناسب بین افراد و
    خانواده ها کم باشد زندگی تازه تشکیل یافته، سست و تلخ و ناپایدار خواهد
    بود.

    نکته ای دیگر

    هر کس پیش از ازدواج می بایست تکلیف
    خود را با مسئله شاغل یا خانه دار بودن همسر روشن کند. برخی قبل از ازدواج
    ، شاغل بودن همسر را به صورت ملاکی آنچنان برجسته در ذهن خود حک می کنند
    که بسیاری از موارد دیگر را به پای آن قربانی می کنند. در حالی که اولاً
    اگر زنی را به خاطر درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب کنند هدف از
    ازدواج بهره کشی خواهد بود ، که یکی از اهداف انحرافی ازدواج است. در این
    صورت، بیشتر به آن زن به صورت یک کالای اقتصادی و سودآور نگاه شده تا یک
    همسر، یک شریک، یک همراه ...

    دوم طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفی ما،
    تأمین معاش به عهده مرد است و نفقه زن چه شاغل باشد (در آمدی داشته باشد)
    و چه نباشد، به عهده شوهر است و هیچ وظیفه قانونی، برای زن در مورد تأمین
    مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. تنها مسئولیتی اخلاقی است که سبب می
    شود زنان شاغل همدل و همراه شوهر، پا به پای مرد خانه کار کنند و هر دو هر
    چه دارند با خلوص تمام به نفع اعضای خانواده خرج کنند. در این بین هستند
    زنانی که درآمد اقتصادیشان را به صورت سرمایه و برای خود پس انداز می کنند
    و در مواردی که هدف از انتخاب، ملاک اقتصادی بوده باشد طبیعی است که
    انتظار مرد از ازدواج برآورده نشده، درگیری و اختلاف بین زوج پیش خواهد
    آمد. پس چه بهتر که طرفین از ابتدا به دیدی کاملاً واقع بینانه به مسئله
    اشتغال زن بنگرند و اگر در کنار مسئولیت خارج از منزل، وظایف خانه داری کم
    رنگ شد جایی برای گله و شکایت باقی نماند. خصوصاً مسئله حقوق و درآمد زن
    مورد بررسی قرار گیرد و زنانی که قصد دارند درآمد خود را نه در راستای
    امور مالی منزل بلکه برای خود ، هزینه و یا پس انداز کنند از ابتدا تصمیم
    خود را مبنی بر عدم مشارکت در امور اقتصادی خانواده بیان کنند تا مردانی
    که یکی از پایه های انتخاب خود را درآمد همسر قرار داده اند، در انتخاب
    خود تجدید نظر به عمل آورند.

    والدین و حق انتخاب

    اشاره
    کردیم ازدواج شخصی ترین موضوع در زندگی است. خوب است والدین نیز حق انتخاب
    را به جوانان بدهند. حقی که با نظارت بزرگسالان معنی پیدا می کند. جوانان
    نیز بد نیست بدانند تجربیات بزرگترها در امر ازدواج  بسیار بیش از آنچه
    تصور می کنند می تواند راهگشا و راهنمای آنان باشد. تعدیل و تعادل ، رمز
    موفقیت هر کار است. همانطور که ازدواجهای اجباری که با زور و اعمال فشار
    والدین بر دختر یا پسر تحمیل می شود پیوند موفقی نیست، خودسری، یکجانبه
    تصمیم گرفتن جوانان و مقابله با تجربیات مفید و سودمند بزرگترها نیز برای
    اثبات خود، راه به جایی نخواهد برد.تا فرصت هست از تجربیات و توانایی
    های والدین استفاده کنید تا بعدها افسوس فرصت هایی که برای سود جستن از
    نظریات آنها را داشتید و استفاده نکردید بر شما مستولی نشود
    . اگر
    عقاید بزرگترهای خود را نمی پذیرید خودتان دست به کار شده و تحقیق کنید.
    بیایید خانواده های موفق و ناموفق را شناسایی کنید. از آنها که موفق بوده
    اند معیارها و شیوه ازدواج را جویا شوید و از خانواده های مُطـّلقه به
    عنوان زوجهای شکست خورده علت جدایی را جویا شوید. دسته سومی هم وجود دارد.
    می توان از مطلقه های عاطفی نیز (البته بدون وسواس) تحقیق کرد. زیرا
    خانواده های نابسامان و آشفته ای هم هستند که به دلایل مختلف مجبورند تا
    آخر عمر با ناراحتی با هم زندگی کنند. بد نیست جوانان ببینند این گروه چه
    معیاری برای ازدواج داشته اند که فعلاً مجبور به تحمل همدیگر هستند. سپس
    می توانند از تجربیات کسانی که موفقیت یا شکست آنها را به چشم دیده اند
    استفاده کرده و در جهت سعادت خود بهره جویند، که از قدیم الایام گفته اند:
    « انسان عاقل همه چیز را خود تجربه نمی کند، بلکه از تجربیات دیگران نیز
    استفاده می کند».

    سخن پایانی

    همسر مقاوم و هدفداری که
    توانایی تطابق با شرایط جدید خود را داشته باشد یکی از موهبت های بزرگ
    الهی است. به هر حال برای انتخاب همسر می بایست بسیاری از نکات و معیارها
    را مد نظر داشت و رعایت کرد و با اطلاع کامل و کافی از وضعیت خانواده ها،
    و اخلاق و رفتار فرد مورد نظر دست به انتخاب زد.بلوغ فکری همسر، صداقت
    همراه با احترام، خصوصیات اخلاقی متناسب، تلاش جهت حل مشکلات همدیگر در
    سایه همفکری ، تناسب و تفاهم از نکات غیر قابل انکار در معیارهای اساسی
    انتخاب همسر شمرده می شود.

    خانواده می تواند در انتخاب صحیح یاریگر
    شما باشد اما نهایتاً این شما هستید که به عنوان عامل اصلی می بایست شناخت
    درستی از خصوصیات ، توانایی ها، خواست ها و انتظارات خود از زندگی داشته
    باشید تا بتوانید بر مبنای آن معیارها و خودشناسی که در سایه خلوت با خویش
    و جستجوی لایه های ذهنی خود که مسلماً در صداقت کامل به دست آمده
    مناسبترین فرد را برای شرکت در تمام زندگی خود برگزینید. چنانکه گفته اند
    : « با فردی ازدواج کن که اگر هم جنس تو بود بهترین دوستت بود.»

    ازدواج
    رویدادی است که انسانها را با اعتقادات، اولویت ها، مذهب، پول و عادات
    خانواده ها (که بعضاً بسیار متفاوت است) رو به رو می سازد. پس خوب است اگر
    این انتخاب بر مبنای معیارهای منطقی و عقلانی باشد . پس از انتخاب عقلانی،
    عواطف نیز شکل می گیرند. اما بر عکس. اگر دوست داشتن از روی احساس باشد و
    تنها ملاک ، علاقه بدون پایه عقلی و منطق باشد ، به احتمال زیاد با شکست
    مواجه خواهد شد. در تمام فرهنگ ها ازدواج امری عادی است و عشق آسانترین
    قسمت ازدواج تلقی می شود. اما به یاد داشته باشیم که زندگی قرار نیست آسان
    باشد . در سایه درک و تفاهم متقابل است که می توان بسیاری از معیارهای پیش
    از ازدواج را پس از پیوند به تحقق رساند . به عبارت بسیار ساده عشق می
    تواند مکمل ازدواج باشد اما اگر تنها عامل پیوند، علاقه، محبت و شاید عادت
    دیداری طرفین باشد و آنها با علاقه شدید در اوج هیجان ، اقدام به تصمیم
    گیری کرده و دست به انتخاب بزنند مشکل بتوان ادعا کرد انتخاب درستی انجام
    شده باشد.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:21 عصر | نظرات دیگران()
    <      1   2   3   4   5   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تفاوت عشق و دوست داشتن
    آماده ای برای ازدواج؟
    خدا خودش قول داده
    ازدواج نکنید اگر...
    نقش ها و وظایف همسران در به وجود آوردن خانواده ای شاد و سالم ( ق
    پیشنهاداتی برای توفیق خانواده ها و برخورد مناسب همسران با هم
    با همسرتان صادق باشید اما ...
    همسر خود را بشناسیم
    پیشرفت همسرتان و حمایت شما
    مهر من نثار تو
    قلبش را برای خود نگهدارید
    به ما شدن بیاندیشید
    همدل و همراه ،تا ته دنیا
    12نکته برای نجات زندگی مشترک
    حتما میدونی منظور منو
    [همه عناوین(92)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا