سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بپرهیزید از صولت جوانمرد چون گرسنه شود و از ناکس چون سیر گردد . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

جایگاه عشق در ازدواج

جایگاه عشق در ازدواج

یکى
از مسائلى که همیشه ذهن مرا به خود مشغول مى‏کند، جایگاه عشق در ازدواج
است. به راستى عشق چیست؟ آیا عشق، گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق ،
مى‏تواند معنایى داشته باشد؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد
از آن؟ آیا هر عشقى ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود؟ آیا عشق لزوما باید
انسان را به طرف انسانى دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و
چگونه به وجود مى‏آید؟ عشق چگونه استمرار مى‏یابد و چگونه خاتمه مى‏یابد و
یا چگونه رشد پیدا کرده، به تعالى مى‏رسد؟

 

عشق، عالى‏ترین تجلى روح انسان

به
راستى عشق چیست؟ عشق را مى‏توان جاذبه و کشش قلبى انسان به سوى کمال و
جمال دانست. زیبایى ، یکى از کمالات است و زیباى مطلق ، خداست. عشق را جز
با عشق نمى‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى‏تواند درک کند؛اما براى نزدیک
شدن موضوع به ذهن ، مى‏توانیم از مثال‏هاى موجود در مراتب پایین‏تر
موجودات زنده استفاده نماییم.

جذبه ی پروانه به سوى شمع، کشش شاخ
و برگ درختان به سوى نور، کشش ریشه‏ها به سمت خاک ، گرایش انسانى که در
تاریکى قرار مى‏گیرد ، به سوى هر نقطه ی نورانى ، کشش برخى حیوانات به طرف
جریان‏ها و میدان‏هاى مغناطیسى و نظایر آن، مى‏توانند نمونه‏هایى از این
قبیل باشند.

 

عشق در مرتبه‏اى بسیار عالى‏تر و به عنوان
عالى‏ترین تجلى عالم هستى ، قلب انسان را به سوى کمال و زیبایى مطلق سوق
مى‏دهد. انسان را خدا به گونه‏اى آفریده است که وقتى به سوى نور وجود مطلق
متمایل مى‏شود ، با تمام وجود به سمت آن کشیده مى‏شود. به این ترتیب، عشق
کشش قلب انسان به سوى خداوند است.

حب یا عشق، ماهیتى انسانى دارد
و هدف اصلى آن نیز خداست؛ ولى این که چرا عشق که اصالتاً مى‏باید متوجه
خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پیدا مى‏کند، سوالى است که مى‏توان به این
طریق به آن پاسخ داد

 عشق
در مراتب پایین‏تر انسانى به سمت نشانه‏هایى از جمال و کمال الهى که در
انسان‏ها به ودیعه گذاشته شده است، متوجه مى‏شود. انسانى که هنوز
نمى‏تواند درکى از جمال و کمال مطلق داشته باشد ، لاجرم به سوى جمال‏هاى
عینى و قابل رؤیت کشیده مى‏شود و به سوى کمالات و عواطف انسانى که
نشانه‏هایى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پیدا مى‏کند. به عبارت
دیگر، عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالى از هواها و امیال باشد،
نشانه‏اى از عشق به کمال مطلق است.

عشق یا هواى نفس

با
توضیحى که دادیم ، عشق را مى‏باید عامل تکامل‏بخش انسان بدانیم. بنابراین
، باید آن را از ارضاى نیازهاى معمولى و مشترک حیوانى متمایز نماییم. اگر
ما براى رفع نیازهاى خود به چیزى یا به انسانى نیازمند باشیم ، این نیاز
میان ما و آن شى‏ء یا انسان، نوعى وابستگى ایجاد مى‏کند؛ ولى این وابستگى
را نباید با کشش عاشقانه یکى بدانیم و این را باید از نوع هواى نفس
بدانیم؛ حال آن که عشق از جمله صفات برتر و متعالى انسانى است. هدف هواى
نفس، ارضاى خویشتن است؛ ولى هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به
فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص براى تمیز بین عشق و کشش امیال،
در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتى با
معشوق کامل مواجه مى‏شود، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست بدهد و
عبارت معروف حافظ که مى‏گوید:

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودى، حافظ از میان برخیز

 

اشاره
به این دارد که مى‏باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق
نزد وى تجلى کامل بیابد. با این توصیف، باید عشق یک انسان به انسان دیگر
را از تمایلات و کشش‏هاى مبتنى بر نیازهاى وى ، منفک و مجزا کرد. به این
ترتیب است که اگر فردى نشانه‏اى از عشق را در دل خویش نسبت به فردى دیگر
دارد ، مى‏باید در درجه ی اول به معشوق خود بیندیشد و نه به خویشتن خویش.
اگر براى ارضاى تمایل خود ، معشوق را به صورت‏هاى مختلف قربانى مى‏کند و
از آن جمله دست به عملى مى‏زند که آبروى وى را خدشه دار مى‏سازد ، باید
مطمئن باشد که این عشق نیست؛ بلکه یک کشش از نوع حیوانى است.

 

عشق مکمل ازدواج است

با
این بحث، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد مى‏شویم. سؤال این است که
اگر کسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد ، آیا
این امر مى‏تواند تنها عامل تعیین کننده ی ازدواج آن دو به شمار آید؟ باید
در پاسخ بگوییم: نه؛ زیرا ازدواج در حقیقت نوعى مشارکت اجتماعى است که در
آن، دو انسان مى‏باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملى داشته باشند
که از آن جمله ، تناسب اعتقادى ، اجتماعى ، عقلانى ، تحصیلى و... است.
انسان در ازدواج ، تمامى نیازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدایى‏ترین
نیازهاى حیوانى تا عالى‏ترین نیازهاى انسانى به مشارکت مى‏گذارد. براى
تشکیل یک خانواده ، مى‏باید تناسب بین دو انسان براى برآوردن تمامى نیازها
در حد بالایى وجود داشته باشد. بنابراین، براى ازدواج مى‏باید ما به
انسانى بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهاى مختلف ما را مرتفع کند.

عشق مى‏تواند مکمل ازدواجى صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین کننده ی آن.

باید
اذعان کنیم که با وجود اهمیت و تعالى عشق در زندگى ، نیازهاى واقعى انسان
نیز حقیقتى انکارناپذیرند. انسان عاشق نمى‏تواند به عشق اکتفا کند و از
نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد. عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر
به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاک مشخص براى تمیز بین عشق و کشش
امیال، در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق
وقتى با معشوق کامل مواجه مى‏شود ، مى‏خواهد همه چیز و حتى خود را از دست
بدهد. از این رو، بهتر است که براى ازدواج انسانى را انتخاب کنیم که در
برآوردن نیازهاى مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد؛ نه این که تنها به
دلیل عشق، انسانى را برگزینیم که از جهات مختلف با ما تباین داشته باشد.
بد نیست در این جا اشاره به سرنوشت دختران و پسران بسیارى داشته باشیم که
تنها به انگیزه ی علاقه‏مندى دست به ازدواج زده و از آن پشیمان شده‏اند.
ازدواجى که بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، حتى نیازهاى مربوط به خور
و خواب و امیال جنسى صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار
زود شکست خواهد خورد.

 

عشق در قلب سالم جوانه مى‏زند و در آن رشد مى‏کند

با
این عبارت، وارد این موضوع مى‏شویم که عشق قبل از ازدواج، اساسى‏تر و با
دوام‏تر است یا عشق بعد از ازدواج؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در
بستر قلب سالم ، حقیقت‏جو و به دور از تعصبات و هواهاى نفسانى ، جوانه
مى‏زند و رشد پیدا مى‏کند. در صورتى که ما انسان‏ها در تلطیف و تطهیر روح
خود بکوشیم و هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و
غش را از درون خود برانیم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن
ساخته‏ایم. بدین ترتیب ، پس از آن که انسان مناسبى را براى ازدواج
برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانى وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که
عشقى پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه ی لطف و مرحمت الهى
به معشوق حقیقى متصل گردد. چنین عشقى ، در زندگى روشنایى مى‏آفریند و هر
قدر زن و شوهر به پختگى و کمال نزدیک‏تر مى‏شوند ، پاکى و خلوص این
علاقه‏مندى را بیش از پیش در قلب خود احساس مى‏کنند.

 

بنابراین،
بیاییم براى این که عشق را زنده نگه داریم، پاسدار حریم آن باشیم و آن را
به عنوان گل سرسبد نعمت‏هاى الهى به‏انسان‏ها هدیه دهیم؛ در کمال و صلاح
درونى خویش بکوشیم و از این طریق، دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم.

 

منبع : پرسمان –  با تغییر و تلخیص

نویسنده : محمدرضا احمدى



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط محمد نوروزی در جمعه 88/5/16 و ساعت 7:40 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تفاوت عشق و دوست داشتن
    آماده ای برای ازدواج؟
    خدا خودش قول داده
    ازدواج نکنید اگر...
    نقش ها و وظایف همسران در به وجود آوردن خانواده ای شاد و سالم ( ق
    پیشنهاداتی برای توفیق خانواده ها و برخورد مناسب همسران با هم
    با همسرتان صادق باشید اما ...
    همسر خود را بشناسیم
    پیشرفت همسرتان و حمایت شما
    مهر من نثار تو
    قلبش را برای خود نگهدارید
    به ما شدن بیاندیشید
    همدل و همراه ،تا ته دنیا
    12نکته برای نجات زندگی مشترک
    حتما میدونی منظور منو
    [همه عناوین(92)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا